سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

تکنیک های مهم همسرداری

 وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نکنید . پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید .

همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد قلب شوهرشان را کاملا تسخیر کنند و از او حرف‌های حق‌شناسانه و محبت‌آمیز بشنوند ، اما اغلب آنها گاه و بیگاه دچار امواج خشم ، بی‌احساسی ، بی‌حوصلگی و کم‌توجهی شوهرانشان می‌شوند . روانشناسان و مشاوران خانواده اعتقاد دارند که آقایان ، پیام‌هاى دیدارى را دریافت مى‌کنند و خانم‌ها پیام‌هاى شنیدارى را دوست دارند .

 اگر می‌خواهید جذاب باشید : اول از همه به ظاهر خودتان رسیدگی کنید . توجه به سلامت و فعالیت‌هاى جسمانى ، نظیر قدم زدن و نرمش می‌تواند قدرت نفوذ شما را بالا ببرد .

 سعی کنید خودتان را دوست داشته باشید و فعالیت‌هایی را که خودتان را راضی می‌کند انجام دهید تا اعتماد به نفستان بالا برود . اگر فکر کنید دوست‌ داشتنی نیستید کسی هم شما را دوست نخواهد داشت .

 سعی کنید شادمانی را به زندگی خود راه دهید . زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند ، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند .

 وقتی شوهرتان خسته از کار روزانه به خانه برمی‌ گردد به استقبالش بروید و با خوشرویی از او پذیرایی کنید و هنگام رفتن به سر کار او را بدرقه کنید .

 وسایل او را از دستش بگیرید و از خریدهایش تعریف کنید .

 اول از همه خبرهای خوب را به او بدهید و نگذارید بچه‌ها در بدو ورود از سر و کول او بالا بروند .

 اگر زمان غذا خوردن است از پیش آماده باشید و سفره را بچینید .

 وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نکنید . پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید .

 اگر همسرتان بدقولی کرد یا دیر به خانه آمد و توضیحی نداد بعد از رفع خستگی با ملایمت از او علت تاخیرش را بپرسید و بگویید که برای او نگران شده‌اید .

 اگر همسرتان کم حرف می‌زند فضایی برای تنهایی او قرار دهید و برای سرگرمی خود از کم‌حرفی او شکایت نکنید . اگر تنها می‌مانید شما هم با یک سرگرمی شخصی اوقات خود را پر کنید تا زمانی که همسرتان خود درخواست کند حرف‌هایش را بشنوید .

 شاید عجیب باشد ولی خیلی شنیده می‌شود که مردان ، زنان باهوش را دوست ندارند و دلشان می‌خواهد همسرشان نسبت به آنان معلومات کمتری داشته باشند . این موضوع به آنان حس بهتری می‌دهد و برعکس این موضوع حس حسادت و رقابتشان را برمی‌انگیزد . بنابراین جلوی آنها ابراز فضل نکنید و تا جایی که می‌ توانید با وجود توانایی جسمی و فکری از آنان کمک بخواهید . به همسرتان احترام بگذارید و به جای رقیب درست کردن برای او از او تعریف و تمجید کنید .

 در ناراحتی‌هایش شریک شوید و شنونده خوبی باشید و پند و اندرز دادن را کنار بگذارید و از گفته‌هایش سوء استفاده نکنید .

آشپزخانه پر رونقی داشته باشید و اگر می‌خواهید از شوهرتان کمک بگیرید از کارهای ناشیانه‌اش ایراد نگیرید و هر کار خوب او را تحسین کنید تا برای انجام بقیه کارها ، ترغیب شود .

 


برگی ار تاریخ

دیانت امیر

امیر چنین ملّت دوست بود که گزارش همه مدارس ایران را بِدو می دادند . فلان طلبه چراغ شبش به مطالعه می سوزد یا خاموش است تا هر عالِمی را به میزان علم و عملش بشناسد .

محاکمه یکی از خویشانش را با بیگانه ، به عالمی بزرگ و محترم رجوع نمود . عالمْ ، جاهل از دیانت واقعی امیر بود . به خوش آمد امیر رفته نظریه اش را در آن محاکمه محرمانه پرسیده بود . آن گاه امیر بی اعتنایی کرده و او را از حکومت منع فرمود   .

به عهد امیر هیچ فرمان گذار ایالتی را جرأت نبود یک دسته گل یا دانه بِهْ و نارنج هدیه احدی را بپذیرد ، چه رسد مرغ و برّه و ...

شتاب در سدّ ابواب تجارت خارجه اش تا جایی بود که سنگ چخماق تفنگ را دانه ای یک پول از خارجه می آوردند . سیصدتومان اجرت بیست نفر پیاده گردان داد ، رفتند از صحرای ارومی سنگ چخماق جُسته بیاوردند و گفت : یک پول ایران نباید از مملکت بیرون رود ولو به مدت بیست سال باشد   .  

 


از دخالت ناشیانه در تربیت بازایستیم

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

در شرایطی که راه و روش تربیت را نمی دانیم اگر هیچ اقدامی نکنیم ، به تربیت فرزندان کمک بیشتری می کنیم . اگر بتوانیم از تربیت ناشیانه خودداری ورزیم ، به تربیت شدن کودکان یاری مؤثرتری می رسانیم .

اگر می دانستیم که رها کردن مشکلات موقت کودک به جای دستکاری های ناشیانه چه قدر به بهبود و کاهش آنها کمک می کند دست از درمان آسیب زا برمی داشتیم .

اگر می دانستیم که چگونه ، چه حرف هایی نزنیم و چگونه ، چه اندرزهایی ندهیم به رسایی پیام تربیت قدرت بیشتری می بخشیدیم .

اگر می دانستیم که چگونه تربیت نکنیم و چگونه تعلیم ندهیم و چگونه تشویق و تنبیه نکنیم ، به خودیابی ، خودآموزی و خود رهبری کودک یاری بیشتری می رساندیم . اگر قدری تأخیر در تربیت کودکان داشتیم به پختگی آن ها کمک بیشتری می کردیم . اگر از تبِ حرف باز می ایستادیم ، اگر از هجوم طرح ها و برنامه های تربیت عاریه ای دست بر می داشتیم ، قوه کشف و ابداع در افراد را فزونی می بخشیدیم .

اگر می توانستیم حکیمانه خاموش باشیم ، در تأثیر گذاری بر وجود فرزندانمان گویاتر بودیم .

اگر می توانستیم به موقع کنار بکشیم تا کودک ، خود را نه در ما بلکه در خود باز یابد دخالت فعال تری در تربیت او داشتیم .

اگر می توانستیم اندکی نسبت به مسئوولیت و رفع بی تفاوتی آنها کمک کنیم و اگر می توانستیم به جای آن ها ارزش گذاری نکنیم ؛ به استقلال ، اعتماد به نفس ، پشتکار و اراده آنها عظمت بیشتری می بخشیدیم .

 اگر می توانستیم در محبت کردن معتدل باشیم ، به جدیت و اعتدال فرزندانمان در زندگی کمک بیشتری می کردیم .

اگر می توانستیم اراده کودکان را در مقابله با دشواری ها و چالش های زندگی تقویت کنیم به خود سازی ، خودکفایتی و خود اتکایی آنها کمک بیشتری می کردیم .

اگر می توانستیم و تحمل آن را داشتیم تا فرزندانمان را اندکی ناکام کنیم آنها را به درک لذت کامیابی ارتقا می بخشیدیم .

اگر می توانستیم طعم آزادگی و قناعت را در نداری و محرومیت مصلحتی به آنان بچشانیم فضیلتِ سیری و مناعت طبع را در آنها درونی می کردیم .

اگر می دانستیم که نصیحت کردن ، آموزش دادن نیست ؛ ارائه مطالب دینی ، تربیت دینی نیست ؛ عادت دادن ، ایجاد اخلاق درونی شده نیست ؛ یاد دادن ، تعلیم دادن نیست ؛ پاسخ دادن ، قانع کردن نیست ؛ نوازش کردن ، محبت کردن نیست ؛ ترحم کردن ، احترام گذاشتن نیست ؛ تعظیم کردن ، تکریم کردن نیست و ... به فهم راه و روش تربیت ، نزدیک تر می شدیم .

اگر می دانستیم زینت دوستی ، زیبایی دوستی نیست ؛ آراسته شدن ، لباس به رسم روز پوشیدن نیست ؛ دانش آموختن ، دریافت گواهی نامه نیست ؛ پرهیزگار بودن ، گریز از صحنه نیست ؛ منعم بودن ، پولدار بودن نیست ؛ دلبسته بودن ، برده بودن نیست ؛ پای بندی به وظیفه ، تسلیم بودن به فرمان دیگری نیست ؛ مردم خواه بودن ، مردم داری نیست ؛ مصمم بودن ، لجوج بودن نیست ؛ موقر بودن ، تکبر کردن نیست ؛ احترام گذاشتن به خود ، افاده نمودن به دیگران نیست ؛ به عدالت رفتار کردن ، تلافی نمودن نیست ؛ شنیدن ، گوش فرا دادن نیست ؛ دیدن ، بصیرت یافتن نیست ؛ ایمن بودن ، محفوظ ماندن نیست ؛ آسودگی ، لمیدگی نیست ؛ هم نوایی ، هم اندیشی نیست ؛ محجوب بودن ، مستور بودن نیست ؛ مشارکت دادن ، واگذار کردن نیست ؛ حفظ کردن صرف قرآن ، قرآنی شدن نیست ؛ امنیت روانی ، روان آسایی نیست ؛ اعانه دادن ، عدالت ورزی نیست ؛ دل خوشی ، تن پروری نیست ؛ خرد ورزی ، دانش اندوزی نیست ؛ پیشتاز بودن ، پس راندن دیگران نیست ؛ انضباط داشتن ، افسار به گردن کردن نیست و .... به فهم حقیقت تربیت و زیستن با حقیقت نزدیک تر می شدیم .

اگر می دانستیم قانون تربیت در درون طبیعت کودک به ودیعه نهاده شده است ، از قانون تراشی و نقش بازی در تربیت خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم تربیت واقعی ، امری درونی ، شخصی و خود انگیخته است ، از تربیت بیرونی ، تحمیلی و دگر انگیخته پرهیز می کردیم .

اگر می دانستیم که تبلیغ بدون ترغیب ، ضد تبلیغ است ، از تبلیغات صوری دست برمی داشتیم .

اگر می دانستیم که تکرار کردن پیام ، تحکیم بخشیدن به آن نیست ، با کودکان به گونه ای دیگر رفتار می کردیم .

اگر می دانستیم که درصد عظیمی از ناهنجاری ها ، کجروی ها ، لجاجت ها ، نافرمانی ها ، بزهکاری ها و اختلالات عاطفی کودکان و نوجوانان ، ناشی از اقدامات تربیتی ما بزرگسالان است ، دست از این گونه اصلاحات و روش ها برمی داشتیم .

اگر می دانستیم تربیت کردن وابسته کردن ، مطیع کردن ، بارآوردن ، دست پرورده سازی کردن و رام نمودن نیست ؛ بلکه برعکس ، فتح مداوم موانع رشد ، خودیابی دائمی ، خود رهبری ، خودگردانی و خویشتن گستری مستمر است ، آن گاه از آسیب رسانی به شخصیت کودک پرهیز می کردیم .

اگر می دانستیم تربیت عاریه ای و تصنعی ، مانع تربیت اصولی ، ریشه ای و طبیعی است از قالب ریزی و قالب سازی های کلیشه ای در تربیت کودکان خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم دینی کردن ، دینی شدن نیست ؛ نقش دادن ، نقش پذیری و الگو پذیری نیست ؛ آموزش دادن ، باوراندن نیست ؛ اطلاعات دادن ، ایجاد معرفت نیست ؛ لولیدن ، فعال بودن نیست و معتقد کردن ، تبلیغ کردن نیست ؛ بدون تردید از قیم بودن در جریان تربیت باز می ایستادیم .

اگر می دانستیم که یاد دادن ، مانع یاد گرفتن است ، هر چه سریع تر به آموزش و پرورش یک سویه و حافظه محور پایان می دادیم .

اگر می دانستیم که جستجو برای کشف نادانسته ها چه قدر از دانسته ها برای کودک مفیدتر است ، هیچ گاه ذهن دانش آموزان را انبار دانش و معلومات ذهنی نمی کردیم .

اگر می دانستیم که دستیابی به مجهول مهم تر از دست یافتن به معلوم است به پرورش فکر کودک کمک بیشتری می کردیم .

اگر می دانستیم که تشنه کردن ذهن یادگیرنده از سیراب کردن ذهن وی ، به رشد و خلاقیت او کمک بیشتری می کند از پاسخ مداری و نمره گرایی در آموزش خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم که هدف تربیت ، ایجاد نیاز و تشنگی به حقیقت است تا کودک ، خود به کشف آن دست یابد از ارائه مستقیم حقایق به کودک خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم که کودک از چیزی تبعیت می کند که در تراز رغبت فطری اوست ، آن گاه هر پیامی را بر کانون رغبت او سوار می کردیم و نه بر کانون رغبت و خواسته خود .

اگر می دانستیم که کودک تنها از کسانی تبعیت می کند که مورد احترام اوست ، آن گاه آموزش قوانین و ارزش ها را در قالب محبت و احترام یاد می دادیم .

اگر می دانستیم که اثر یک نماد و یک نگاهِ معنی دار و نافذ در تربیت ، گویاتر از هزاران برنامه ، پیام ، کتاب و ... است تربیت نمادین را با تربیت کلامی همراه می کردیم .

اگر می دانستیم که تغییر رفتار و تحول در ساختار روان آدمی تنها در هنگام پذیرش درونی حاصل می شود ، قبل از پاشیدن بذر به حاصل خیز کردن زمین می پرداختیم .

و بالاخره اگر می دانستیم که تربیت متربی در آینه کردار و سیرت مربی عملی می شود از اقدامات ، برنامه ها ، نصیحت ها و قالب ریزی های گفتاری و صوری پرهیز می کردیم و به این عبارت آشنا اما مهجور اقتدا می کردیم که « دو صد گفته چو نیم کردار نیست » و به این تأویل وتعبیر ایمان می آوردیم که : کودکان ، نادان به دنیا می آیند نه ابله ، آنان به واسطه تربیت ما بزرگسالان به بلاهت کشانیده می شوند .

اگر با بصیرتی عمیق و اعجابی شورانگیز ، دگر باره به این حدیث زیبا و تکان دهنده می نگریستیم که : ( کسی که بدون بصیرت اقدام به عملی نماید مانند پوینده ای است که هر قدر سریع تر حرکت کند از هدف دورتر می شود ) و از معنی بلند آن الهام می گرفتیم قطعاً از دخالت ناشیانه در تربیت باز می ایستادیم . 

 

 


روز آتش نشانی و ایمنی

هفتم مهرماه به نام « آتش نشانی و ایمنی» نامگذاری شده است . در واقع این روز بهانه ای است تا به گرامیداشت انسان هایی بپردازیم که از جان و آسایش خود در راه حفظ جان و آسایش ما می گذرند تا بتوانیم درامنیت زندگی کنیم .

ایمنی را مصونیت در برابر آسیب های ناشی از حوادث ، اعم از طبیعی و غیرطبیعی معنا کرده اند . از آن جایی که نمی توان به ایمنی به صورت صد در صد دست یافت ، کارشناسان معمولاً از اصلاحاتی نظیر « ارتقاء و ایمنی» و « سطح پیشرفت ایمنی» استفاده می کنند .

سطح پیشرفت ایمنی رابطه تنگاتنگی با توسعه دارد ، لذا در کشورهای پیشرفته ، یکی از اهداف دولت ها ، حداکثر کردن سطح پوشش ایمنی برای دست یابی به حداکثر توسعه است .

هدف از نامگذارى این روز به عنوان روز ملی ایمنى و آتش نشانى ، تبدیل ایمنى در کشور به یک فرهنگ است . در کشور ما بیش از 160 سال از تأسیس اولین ایستگاه آتش نشانی در شهر تبریز به سال 1221 شمسی و نزدیک به هشتاد سال از تأسیس آتش نشانی پایتخت می گذرد .

پس از انقلاب اسلامی ، با انحلال سازمان دفاع غیر نظامی ، فلسفه وجودی آتش نشانی های کشور توسط بندهای 14 و 20 ماده 55 قانون شهرداری تعریف شد و از همین رو سازمان های آتش نشانی زیر مجموعه شهرداری ها قلمداد می شوند .

بر اساس این قانون شهرداری ها ملزم هستند ، برای حفظ شهرها از خطر سیل و حریق و دیگر مخاطرات تدابیر مؤثری اتخاذ نمایند .

سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی با اهدافی چون مهار و اطفاء حریق و حفاظت از افراد و ثروت های عمومی و خصوصی در مقابل آتش سوزی و عوارض و سوانح ناشی از آن ، ارایه آموزش های لازم در امور آتش نشانی و خدمات ایمنی در سطوح مختلف ، ایجاد و توسعه ایستگاه های مورد نیاز و بهره برداری از آنها ، انجام ترتیبات لازم جهت مقابله و کاهش آثار سوء ناشی از حوادث و سوانح طبیعی و غیر طبیعی و نظـارت و کنترل بر تحقق شرایط ایمنی و استانداردهای تجهیزاتی ساختمان ها در مقابل سوانح گوناگون ( آتش‌سوزی ، زلزله ، برق گرفتگی ، سیل و ... ) فعالیت می کند .

با توجه به اینکه کشور ما یک کشور حادثه خیز است و از چهل حادثه طبیعی شناخته شده ، 30 مورد آن در ایران امکان وقوع دارد ، توجه به بحث ایمنی همچنین تهیه و تدوین ضوابط و مقررات ایمنی ، امری ضروری است .

مهم ترین وظایف سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی را می توان موارد زیر دانست :

ارتباط و همکاری و هماهنگی و مشورت با مراکز علمی ، نظامی ، پزشکی و سایر سازمان ها و اشخاص مربوط . تعیین صلاحیت فنی و امکانات شرکت های خصوصی و دولتی با عنوان های مختلف اعم از طرح ایمنی یا شارژ کننده و فروشنده و سازنده ماشین ها ، قطعات ، ادوات و تجهیزات مختلف مربوط به امور ایمنی و نجات و آتش نشانی در سطح جامعه .

اشاعه و به کارگیری رشته های ورزشی بین کارکنان سازمان مخصوصاً نیروهای عملیات به منظور تقویت و آمادگی جسمانی و بالا بردن روحیه افراد که لازمه این حرفه است .

 


هجرت امام خمینی از عراق به پاریس

در سال 1357 ، وقتی که نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی به اوج خود رسیده بود ، رژیم شاه پس از آنکه از سکوت امام نا امید شد ، دست به فعالیت‌های سیاسی برای محدود کردن ایشان و یا اخراج ایشان از عراق زد . به همین جهت رژیم عراق منزل ایشان را در نجف محاصره کرد و رفت و آمد ‌ها کنترل و محدود گردید . امام که به هیچ وجه حاصر به ترک مبارزه نبودند تصمیم به مهاجرت از عراق به سمت سوریه گرفتند اما به علت تیرگی روابط عراق و سوریه ، قرار شد که از طریق کویت عازم سوریه شوند .

با آنکه جهت ورود به کویت ، ویزا صادر شده بود ، پس از رسیدن به مرز کویت ، مقامات دولت کویت دستور جلوگیری از ورود ایشان به خاک کویت را صادر کردند . امام شب را در بصره گذراندند و تصمیم گرفتند به پاریس هجرت کنند .

به هنگام هجرت به پاریس در پیامی به ملت ایران ، دلایل این هجرت را چنین بیان نمودند : اکنون که من به ناچار باید ترک جوار امیرالمؤمنین علیه السلام را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید ، باز نمی‌بینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ، ممانعت نموده‌اند ، به سوی فرانسه پرواز می‌کنم . پیش من مکان معینی مطرح نیست ؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است . مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است . ما و شما ، امروز که نهضت اسلامی به مرتبه حساسی رسیده است ، مسؤول هستیم . اسلام از ما انتظار دارد .

به این ترتیب، عصر روز 14 مهر ماه 1357 ، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد ، هجرتی تاریخی را در راه رضای خدا انجام دادند و در آنجا پس از توقفی کوتاه در پاریس در دهکده‌ای به نام « نوفل لوشاتو» اقامت کردند . اقامت ایشان در فرانسه بر خلاف تصور رژیم شاه ، باعث تسریع در انقلاب شد و هر روز سیل خبرنگاران و عکاسان و ... به دیدار امام می‌شتافتند ؛ به طوری که ، این دهکده کوچک به کانون مهمترین اخبار جهان تبدیل شد و پس از چند ماه منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید .