سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

عوامل خود کم بینی

احساس حقارت و خود کم بینی مانند هر پدیده دیگر معلول اسباب و علل خاصی است که باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد، چرا که بدون شناخت علل و ریشه ها نمی توان به درمان آن پرداخت. از این رو به مهم ترین علل و عوامل خود کم بینی اشاره می کنیم:

نقص بدنی

کودکی که از مادر ، کور یا کر یا معلول و معیوب متولد می شود یا در طول سال های رشد به موانعی برخورد می کند و یا در اثر حادثه ای یکی از اعضای مهم بدن را از دست می دهد در باطن احساس حقارت می کند. این گونه افراد از دو جهت رنج می برند: یکی از نقص و محرومیتی که در خود احساس می نمایند، و دیگری از توهین و تمسخر دیگران.

اسم و لقب زشت

یکی از مظاهر مهم هر انسانی اسم و نام خانوادگی است. همانطور که عکس و تصویر هرکسی وسیله جلوه صاحب عکس در اذهان مردم است اسم هر شخصی نیز حاکی از صاحب اسم و مجرای ظهور اوست و همان طوری که آدمی از زیبایی عکس خود لذت می برد و از بدی عکس رنجیده خاطر می شود از نام زیبا هم مسرور و از اسم و لقب زشت رنج می برد.

فقر و تهی دستی

کودکی که می بیند والدین او گرفتار تهی دستی اند و از عهده مخارج روزمره زندگی عاجزند و از طرفی همسایه ها و خویشاوندان او در وضع خوبی به سرمی برند در چنین شرایطی در باطن خود یک نوع عقب ماندگی و ضعف احساس می نمایند که اگر آن خاطره ناگوار فراموش نشود همواره اسیر حقارت و ضعف روانی است و در برابر افراد متمکن سر تعظیم فرود آورده و با خضوع و فروتنی مراتب ضعف خویش را آشکار می کند. البته افراد بزرگی در طول تاریخ علیرغم فقر و تهی دستی با تکیه بر نیروی خدادادی خود و صبر و استقامت در راه هدف متعالی توانسته اند به مدارج عالی علمی دست یابند اما نمی توان عامل فقر را در ایجاد خود کم بینی نادیده گرفت.

ارتکاب جرم

کسی که مرتکب معصیت هایی شده و پرده احترام قانون را دریده است چه بسا مواجه با شکنجه های وجدان اخلاقی است و خود را انسانی پلید و آلوده می بیند،

وجدان اخلاقی، گناهکار را آرام نمی گذارد، شرمساری و حقارتی که براثر گناه دامن گیر گناهکار می شود او را پست و زبون می سازد و در مواردی برای پوشاندن لکه های معاصی خویش چاپلوسی می کند و مراتب فرومایگی خود را به صورت ادب و احترام به دیگران آشکار می سازد.

 عجز و ناتوانی

افرادی هستند که به خاطر عجز و ناتوانی از انجام کاری دچار احساس حقارت می شوند و اگر این اشخاص بی کفایت به مقامی برسند که شایست آن نیستند برای پنهان نگاه داشتن ضعف خود و حفظ ریاست به کارهای مختلفی دست می زنند و با تملق و چاپلوسی درصدد جلب رضایت دیگران می باشند.

یأس

حیات و طراوت و اعتماد به نفس تا حدی در گرو امید به زندگی است از این رو تا زمانی که آدمی به چیزی امیدوار است به پیش می رود اما از موقعی که احساس ناامیدی کند دچار خود کم بینی می شود و شخصیت خود را به کلی از دست داده و به صورت یک انسان دیوانه درمی آید.

شکست وناکامی

کسی که در مسابقات علمی یا ورزشی شکست خورده یا در ازدواج نتوانسته است به هدف خود برسد گرفتار خود کم بینی می شود.تاجری که در فعالیّت اقتصادی خود شکست خورده ودر یک معامله سنگین سرمایه خود را از دست داده، در برابر همکاران خود احساس حقارت می کند و از ادامه کار و جبرانِ شکست خود باز می ماند.

بی کاری

کسانی که از قبول مسئوولیت و انجام کار شانه خالی می کنند و در زندگی سربار مردم و جامعه اند و مانند انگل ها از محصول زحمت دیگران ارتزاق می کنند از روحیه ضعیفی برخوردارند، جوانی که احتیاج به کمک مالی دارد یک نوع خفت و خواری را حس می نماید، از این جهت اسلام بی کاری و تن پروری را مذموم دانسته است.

اعتقاد به خرافات و اوهام

بعضی از اوقات عامل خود کم بینی و احساس حقارت، اعتقاد به خرافات و پندارهای غلط است؛ مثلاً کسی که خود را بدشانس می داند یا به فال و نحوست اعتقاد دارد همواره خود را حقیر و ناتوان می بیند و در معرض هیجان های روحی قرار می گیرد.

چه بسا دیده شده که کسی خانه ای خریده و در آن سکنا گزیده است و پس از مدتی مبتلا به مصیبتی شده است آن حادثه را نشان بدشومی منزل جدید قلمداد می کند و یا فردی ازدواج کرده اما پس از ازدواج با مشکلاتی مواجه می شود از این رو آن زن را بدقدم می داند پایبندی به این خرافات موجب تشویق و اضطراب او می شود و عوارض اجتماعی و روانی بسیاری به دنبال دارد.

اختلال در شبکه ارتباطی خانواده

اوضاع نابسامان خانواده و عدم ارتباط صحیح والدین با فرزندان وعدم اجرای اصول تربیت می تواند آثاری هم چون عقده حقارت بر روی اعضای خانواده از جمله فرزندان داشته باشد تبعیض و بی عدالتی نسبت به کودکان و افراط و تفریط در محبت و سخت گیری بی مورد والدین و توبیخ و ملالت بی جا و بی احترامی به شخصیت فرزندان از عوامل مؤثر پرخاش گری و افسردگی و رفتارهای نابهنجار دیگر فرزندان محسوب می شود. البته در مواردی بعضی از حرکات و رفتارهای پدر یا مادر ناخواسته منجر به تضعیف روحی کودکان می شود و متأسفانه ما در جامعه خود شاهد بعضی از رفتارهای توهین آمیز بزرگ سالان می باشیم که باید در جای خود مفصلاً از آن بحث و گفت وگو کرد.

ضعف ایمان

سرچشمه بسیاری از مفاسد و ناراحتی های روانی عدم ایمان به خدا به عنوان نیرومندترین قدرت ها است. در عصر حاضر متأسفانه با پشت کردن جوامع صنعتی به دین و معنویت موجبات نگرانی در زندگی فراهم شده و به دنبال آن احساس حقارت و خود کم بینی بیش از هر دوره و زمانی به چشم می خورد. زندگی تنگ و توأم با تشویش نتیجه بی ایمانی و فقدان قرارگاه فکری و پناهگاه معنوی است. قرآن تعبیر بسیار جالبی دارد آنجا که می فرماید: هرکه از یاد خدا روی گرداند زندگی او تنگ و تاریک و ناگوار خواهد شد کسی که از تکیه گاه بزرگ توکل به خدا محروم است چون پرکاهی در فضایی بی پایان، دست خوش گردباد و طوفآن های حوادث می شود و هر لحظه به سویی سرگشته و حیران می گردد و با اندک مشکلی خود را می بازد و به یأس و ناامیدی مبتلا می شود.

 


دختران و پسران فراری

همگان می دانیم که تفاوت انسان و حیوان در این است که حیوان بر اساس غریزه عمل می کند و نیازی به تعلیم ندارد و می تواند راه زندگی اش را پیدا کند اما انسان برای پیمودن راه درست نیازمند رهبر و راهنماست.

روش شناختی، روش عاطفی و روش رفتاری سه روش عمده برای تربیت انسان است. روش شناختی دارای دو شاخه است یکی بینش متربی و متعلم و دیگری عمق فکری به او دادن و آگاه کردن گسترده او.

اگر شناخت انسان دقیق شد بر اساس آن گرایشها مطرح می شود و اگر گرایشها مشخص شد، رفتار انسانها بر آن اساس تداوم می یابد.

یکی از مشکلات اصلی جامعه ما این است که گاهی می بینید نسل جوان از خود رفتارهایی نشان می دهد که با آموزه های دینی و اعتقادی ما سازگاری ندارد و اشکال به ما بر می گردد که نتوانسته ایم باورهای اعتقادی را در نسل جوان جامعه نهادینه کنیم .

اهل بیت(ع) برای تربیت انسانها از روشهای عاطفی بهره می گرفتند چون محبت و تکریم شخصیت و ایجاد فضای عاطفی نقش جدی در تربیت انسانها دارد.

امروز یکی از مشکلات جامعه ما مسئله دختران و پسران فراری است که به معضل اجتماعی تبدیل شده است و بخشی از آن به خانواده ها و والدین باز می گردد که محبت کافی را به فرزندان خود نشان نمی دهند و آنها در دامان دیگران گرفتار می شوند.

اگر مادر جلوی فرزندان تحقیر شود و شخصیت او خرد شود، دیگر توانایی تربیت فرزندان خود و تحویل آنان به جامعه را نخواهد داشت. مردان باید همسران خود را تکریم کرده و محترم شمارند.

محیط خانواده را نباید به فضای خشونت تبدیل کرد بلکه باید فضای محبت آمیز در آن مشهود شود. در محیطی که خانواده با خشونت برخورد می کنند چگونه می توان انتظار داشت فرزندان تربیت شده و رشد کنند؟

کانون خانواده هرچند کانون کوچکی است اما جامعه از آن ساخته می شود و معلمان و مربیان ما مشکل اساسی که دارند اینکه در حقیقت یک بسته آموزشی به آنها تحویل داده می شود در حالیکه باید رفتار و اخلاق آنها تاثیرگذار باشد.

 


نقاشی کودک شما سخن می گوید !

آموزش نقاشی

امروزه آموزش نقاشی در مهدها و کودکستانها وقتی پرثمر است که انسان آنرا با درک ، هدف ، برنامه ریزی ، اعتقاد و عشق انجام دهد. مشاهده اینکه کودکان با رنگ ، مداد شمعی ، گچ ،گل رس و کاغذ چیزی خلق می کنند خود یک امتیاز و لذت است .

کودکی که تحت تاثیر تشویق های محرک معلمش قرارگرفته باشد می آموزد که بیشتر ببیند و بیشتر حس کند و از محیطش به طور ضروری تر آگاه باشد و در نتیجه اندیشه اش را به شکل مشخص و پراحساستری سازمان دهد. کودکان بیش از آنچه که ما تصور می کنیم کنجکاو، هوشیار و دارای قوه تشخیص هستند.

هنگامیکه کودک به خلق یا ایجاد نقاشی راهنمایی می شود معمولا تشویق می گردد تا ارزیابیهای زیباشناسانه ای از کارش انجام دهد که این کار با ظرافت به او کمک می کند تا معیارهای سلیقه و تشخیص در او پیشرفت نماید.

وقتی کودک بیشتر ببیند و بیشتر آگاه شود و نسبت به محیطش حساستر باشد در هنگام نقاشی اثر مهیج تر و مشخص تری خلق خواهد نمود.

طرح برنامه باتوجه به علاقه و نیاز کودکان

درک درجات پیشرفت رشد هنری کودکان

تهیه و ساماندهی مواد و لوازم ضروری

آماده نمودن انواع منابع محرک

اختصاص دادن محیط و زمان لازم جهت کار

ارزیابی کار هرکودک باتوجه به توانایی او

به نمایش گذاشتن کارهای کامل کودکان به بهترین وجه و در هر فرصتی