برگی ار تاریخ
دیانت امیر
امیر چنین ملّت دوست بود که گزارش همه مدارس ایران را بِدو می دادند . فلان طلبه چراغ شبش به مطالعه می سوزد یا خاموش است تا هر عالِمی را به میزان علم و عملش بشناسد .
محاکمه یکی از خویشانش را با بیگانه ، به عالمی بزرگ و محترم رجوع نمود . عالمْ ، جاهل از دیانت واقعی امیر بود . به خوش آمد امیر رفته نظریه اش را در آن محاکمه محرمانه پرسیده بود . آن گاه امیر بی اعتنایی کرده و او را از حکومت منع فرمود .
به عهد امیر هیچ فرمان گذار ایالتی را جرأت نبود یک دسته گل یا دانه بِهْ و نارنج هدیه احدی را بپذیرد ، چه رسد مرغ و برّه و ...
شتاب در سدّ ابواب تجارت خارجه اش تا جایی بود که سنگ چخماق تفنگ را دانه ای یک پول از خارجه می آوردند . سیصدتومان اجرت بیست نفر پیاده گردان داد ، رفتند از صحرای ارومی سنگ چخماق جُسته بیاوردند و گفت : یک پول ایران نباید از مملکت بیرون رود ولو به مدت بیست سال باشد .