سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

در خیالات خودم ، در زیر بارانی که نیست

می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم ، خستگی در می کنی

چای می ریزم برایت ، توی فنجا نی که نیست

باز می خندی و می پرسی ، حالت بهتر است ؟

باز می خندم که خیلی!  گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت ، واژه ها گل می کنند

یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی 

دست هایم را بگیری ، بین دستانی که نیست

وقت رفتن می شود ، با بغض می گویم نرو

پشت پایت اشک می ریزم ، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریزاز نبودت می شود

باز تنها می شوم ، با یاد مهمانی که نیست

بیتا امیری