سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

از دخالت ناشیانه در تربیت بازایستیم

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

در شرایطی که راه و روش تربیت را نمی دانیم اگر هیچ اقدامی نکنیم ، به تربیت فرزندان کمک بیشتری می کنیم . اگر بتوانیم از تربیت ناشیانه خودداری ورزیم ، به تربیت شدن کودکان یاری مؤثرتری می رسانیم .

اگر می دانستیم که رها کردن مشکلات موقت کودک به جای دستکاری های ناشیانه چه قدر به بهبود و کاهش آنها کمک می کند دست از درمان آسیب زا برمی داشتیم .

اگر می دانستیم که چگونه ، چه حرف هایی نزنیم و چگونه ، چه اندرزهایی ندهیم به رسایی پیام تربیت قدرت بیشتری می بخشیدیم .

اگر می دانستیم که چگونه تربیت نکنیم و چگونه تعلیم ندهیم و چگونه تشویق و تنبیه نکنیم ، به خودیابی ، خودآموزی و خود رهبری کودک یاری بیشتری می رساندیم . اگر قدری تأخیر در تربیت کودکان داشتیم به پختگی آن ها کمک بیشتری می کردیم . اگر از تبِ حرف باز می ایستادیم ، اگر از هجوم طرح ها و برنامه های تربیت عاریه ای دست بر می داشتیم ، قوه کشف و ابداع در افراد را فزونی می بخشیدیم .

اگر می توانستیم حکیمانه خاموش باشیم ، در تأثیر گذاری بر وجود فرزندانمان گویاتر بودیم .

اگر می توانستیم به موقع کنار بکشیم تا کودک ، خود را نه در ما بلکه در خود باز یابد دخالت فعال تری در تربیت او داشتیم .

اگر می توانستیم اندکی نسبت به مسئوولیت و رفع بی تفاوتی آنها کمک کنیم و اگر می توانستیم به جای آن ها ارزش گذاری نکنیم ؛ به استقلال ، اعتماد به نفس ، پشتکار و اراده آنها عظمت بیشتری می بخشیدیم .

 اگر می توانستیم در محبت کردن معتدل باشیم ، به جدیت و اعتدال فرزندانمان در زندگی کمک بیشتری می کردیم .

اگر می توانستیم اراده کودکان را در مقابله با دشواری ها و چالش های زندگی تقویت کنیم به خود سازی ، خودکفایتی و خود اتکایی آنها کمک بیشتری می کردیم .

اگر می توانستیم و تحمل آن را داشتیم تا فرزندانمان را اندکی ناکام کنیم آنها را به درک لذت کامیابی ارتقا می بخشیدیم .

اگر می توانستیم طعم آزادگی و قناعت را در نداری و محرومیت مصلحتی به آنان بچشانیم فضیلتِ سیری و مناعت طبع را در آنها درونی می کردیم .

اگر می دانستیم که نصیحت کردن ، آموزش دادن نیست ؛ ارائه مطالب دینی ، تربیت دینی نیست ؛ عادت دادن ، ایجاد اخلاق درونی شده نیست ؛ یاد دادن ، تعلیم دادن نیست ؛ پاسخ دادن ، قانع کردن نیست ؛ نوازش کردن ، محبت کردن نیست ؛ ترحم کردن ، احترام گذاشتن نیست ؛ تعظیم کردن ، تکریم کردن نیست و ... به فهم راه و روش تربیت ، نزدیک تر می شدیم .

اگر می دانستیم زینت دوستی ، زیبایی دوستی نیست ؛ آراسته شدن ، لباس به رسم روز پوشیدن نیست ؛ دانش آموختن ، دریافت گواهی نامه نیست ؛ پرهیزگار بودن ، گریز از صحنه نیست ؛ منعم بودن ، پولدار بودن نیست ؛ دلبسته بودن ، برده بودن نیست ؛ پای بندی به وظیفه ، تسلیم بودن به فرمان دیگری نیست ؛ مردم خواه بودن ، مردم داری نیست ؛ مصمم بودن ، لجوج بودن نیست ؛ موقر بودن ، تکبر کردن نیست ؛ احترام گذاشتن به خود ، افاده نمودن به دیگران نیست ؛ به عدالت رفتار کردن ، تلافی نمودن نیست ؛ شنیدن ، گوش فرا دادن نیست ؛ دیدن ، بصیرت یافتن نیست ؛ ایمن بودن ، محفوظ ماندن نیست ؛ آسودگی ، لمیدگی نیست ؛ هم نوایی ، هم اندیشی نیست ؛ محجوب بودن ، مستور بودن نیست ؛ مشارکت دادن ، واگذار کردن نیست ؛ حفظ کردن صرف قرآن ، قرآنی شدن نیست ؛ امنیت روانی ، روان آسایی نیست ؛ اعانه دادن ، عدالت ورزی نیست ؛ دل خوشی ، تن پروری نیست ؛ خرد ورزی ، دانش اندوزی نیست ؛ پیشتاز بودن ، پس راندن دیگران نیست ؛ انضباط داشتن ، افسار به گردن کردن نیست و .... به فهم حقیقت تربیت و زیستن با حقیقت نزدیک تر می شدیم .

اگر می دانستیم قانون تربیت در درون طبیعت کودک به ودیعه نهاده شده است ، از قانون تراشی و نقش بازی در تربیت خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم تربیت واقعی ، امری درونی ، شخصی و خود انگیخته است ، از تربیت بیرونی ، تحمیلی و دگر انگیخته پرهیز می کردیم .

اگر می دانستیم که تبلیغ بدون ترغیب ، ضد تبلیغ است ، از تبلیغات صوری دست برمی داشتیم .

اگر می دانستیم که تکرار کردن پیام ، تحکیم بخشیدن به آن نیست ، با کودکان به گونه ای دیگر رفتار می کردیم .

اگر می دانستیم که درصد عظیمی از ناهنجاری ها ، کجروی ها ، لجاجت ها ، نافرمانی ها ، بزهکاری ها و اختلالات عاطفی کودکان و نوجوانان ، ناشی از اقدامات تربیتی ما بزرگسالان است ، دست از این گونه اصلاحات و روش ها برمی داشتیم .

اگر می دانستیم تربیت کردن وابسته کردن ، مطیع کردن ، بارآوردن ، دست پرورده سازی کردن و رام نمودن نیست ؛ بلکه برعکس ، فتح مداوم موانع رشد ، خودیابی دائمی ، خود رهبری ، خودگردانی و خویشتن گستری مستمر است ، آن گاه از آسیب رسانی به شخصیت کودک پرهیز می کردیم .

اگر می دانستیم تربیت عاریه ای و تصنعی ، مانع تربیت اصولی ، ریشه ای و طبیعی است از قالب ریزی و قالب سازی های کلیشه ای در تربیت کودکان خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم دینی کردن ، دینی شدن نیست ؛ نقش دادن ، نقش پذیری و الگو پذیری نیست ؛ آموزش دادن ، باوراندن نیست ؛ اطلاعات دادن ، ایجاد معرفت نیست ؛ لولیدن ، فعال بودن نیست و معتقد کردن ، تبلیغ کردن نیست ؛ بدون تردید از قیم بودن در جریان تربیت باز می ایستادیم .

اگر می دانستیم که یاد دادن ، مانع یاد گرفتن است ، هر چه سریع تر به آموزش و پرورش یک سویه و حافظه محور پایان می دادیم .

اگر می دانستیم که جستجو برای کشف نادانسته ها چه قدر از دانسته ها برای کودک مفیدتر است ، هیچ گاه ذهن دانش آموزان را انبار دانش و معلومات ذهنی نمی کردیم .

اگر می دانستیم که دستیابی به مجهول مهم تر از دست یافتن به معلوم است به پرورش فکر کودک کمک بیشتری می کردیم .

اگر می دانستیم که تشنه کردن ذهن یادگیرنده از سیراب کردن ذهن وی ، به رشد و خلاقیت او کمک بیشتری می کند از پاسخ مداری و نمره گرایی در آموزش خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم که هدف تربیت ، ایجاد نیاز و تشنگی به حقیقت است تا کودک ، خود به کشف آن دست یابد از ارائه مستقیم حقایق به کودک خودداری می کردیم .

اگر می دانستیم که کودک از چیزی تبعیت می کند که در تراز رغبت فطری اوست ، آن گاه هر پیامی را بر کانون رغبت او سوار می کردیم و نه بر کانون رغبت و خواسته خود .

اگر می دانستیم که کودک تنها از کسانی تبعیت می کند که مورد احترام اوست ، آن گاه آموزش قوانین و ارزش ها را در قالب محبت و احترام یاد می دادیم .

اگر می دانستیم که اثر یک نماد و یک نگاهِ معنی دار و نافذ در تربیت ، گویاتر از هزاران برنامه ، پیام ، کتاب و ... است تربیت نمادین را با تربیت کلامی همراه می کردیم .

اگر می دانستیم که تغییر رفتار و تحول در ساختار روان آدمی تنها در هنگام پذیرش درونی حاصل می شود ، قبل از پاشیدن بذر به حاصل خیز کردن زمین می پرداختیم .

و بالاخره اگر می دانستیم که تربیت متربی در آینه کردار و سیرت مربی عملی می شود از اقدامات ، برنامه ها ، نصیحت ها و قالب ریزی های گفتاری و صوری پرهیز می کردیم و به این عبارت آشنا اما مهجور اقتدا می کردیم که « دو صد گفته چو نیم کردار نیست » و به این تأویل وتعبیر ایمان می آوردیم که : کودکان ، نادان به دنیا می آیند نه ابله ، آنان به واسطه تربیت ما بزرگسالان به بلاهت کشانیده می شوند .

اگر با بصیرتی عمیق و اعجابی شورانگیز ، دگر باره به این حدیث زیبا و تکان دهنده می نگریستیم که : ( کسی که بدون بصیرت اقدام به عملی نماید مانند پوینده ای است که هر قدر سریع تر حرکت کند از هدف دورتر می شود ) و از معنی بلند آن الهام می گرفتیم قطعاً از دخالت ناشیانه در تربیت باز می ایستادیم .