سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

نشریه بامداد شاهرود ( دو هفته نامه )

روش : خبری ، تحلیلی ، اطلاع رسانی ، آموزشی

زمینه : فرهنگی

صاحب امتیاز و مدیر مسئول : غلامحسین ریاحی

مدیر اجرایی : بنفشه ریاحی

نشانی : شاهرود ، خیابان امام ، خیابان شیخ بهایی ، هشت متر دوم ، پلاک 9

تلفن های تماس 02732224506 و 02732241659

تلفکس : 02732236059 

چاپ : پیک فرهنگ                 صفحه آرایی : مهدی شکری

تهران . خیابان انقلاب . خیابان فخر رازی . خیابان وحید نظری

سمنان : میدان معلم . مجتمع تجاری اسکان . واحد 15 تلفن : 02313327716 تبیانیان

نشریه بامداد شاهرود ( دو هفته نامه ) در ویرایش ، تلخیص و چاپ مطالب برگزیده شما آزاد است .

عکس ها و مطالب ارسالی شما نزد ما به یادگار می ماند .

 


نامه آبراهام لینکلن به معلم فرزندش

به پسرم درس بدهید ؛ او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ،

اما به پسرم بیاموزید ،که به ازای هر شیاد ، انسان صدیقی هم وجود دارد .

به او بگویید ، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود .

به او بیاموزید ، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست . می دانم که وقت می گیرد ،

اما به او بیاموزید، اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد .

به او بیاموزید ، که از باختن پند بگیرد . از پیروز شدن لذت ببرد . او را از غبطه خوردن بر حذر دارید .

به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید .

اگر می توانید ، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید .

به او بگویید ، تعمق کند ، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود . به گل های درون باغچه و زنبورها که در هوا پرواز می کنند ، دقیق شود .

به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد .

به پسرم یاد بدهید ، با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، گردن کش باشد .

به او بگویید ، به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند .

به پسرم یاد بدهید ، که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند .

ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند .

به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد .

به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند ، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست .

به او بگویید،که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد .

در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید ، اما از او یک نازپرورده نسازید . بگذارید که او شجاع باشد ،

به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید ،

پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است .

 


سالاد سبزی و کالباس

 مواد لازم

یک دسته کوچک برگ اسفناج یا برگ شاهی

سه لایه کالباس

یک چهارم فنجان سرکه سیب

چهار قاشق مرباخوری شکر

نمک و فلفل

کمی فلفل قرمز

کمی خردل

 طرز تهیه

برگ سبزی را به خوبی بشویید . کالباس را خرد کرده و در تابه ای به آرامی حرارت دهید . سپس آن را روی کاغذ مخصوص جذب روغن بگذارید تا روغن اضافه آن گرفته شود . سرکه سیب و شکر را با هم مخلوط کنید . سبزی و کالباس را در ظرف مناسبی ریخته و پودر خردل و فلفل را به آن اضافه کنید و مخلوط شکر و سرکه سیب را روی آن بریزید و عصرانه را به صورت گرم میل کنید .

مریم سعادتی روزنامه ایران

 

 


خودم برایش می‌گویم

می‌خواهم برایش بگویم که در دنیا ناامیدی هم هست

ناامیدی معنی‌اش خسته شدن از خوش‌بینی است

و اگر آدم دیگران را به ورطه‌ی تلخی ناامیدی‌های خودش نکشد

خسته شدن هیچ ایرادی ندارد

برایش می‌گویم که خسته شدن ایستگاه آخر نیست و او حق دارد گاهی خسته باشد

حق دارد پا شل کند ، آه بکشد ، اخم کند

ولی باید بداند که ناامیدی به کسانی که دوستش دارند دخلی ندارد

و خوب نیست کسی امید را از دیگری بگیرد به خاطر ناامیدی خودش

چون رسمش این است که آدم راه خودش را پیدا می‌کند

و امید می‌تواند هزار بار دیگر هم برگردد

 

می‌خواهم برای بچه‌ام بگویم وقتی که دیگر بچه نباشد چه روزهای زیادی احساس خواهد کرد

 

که دنیا آن‌طور که من می‌گفتم نبود

که من با هزاری آرزو و ادعا ، احتمالا هیچوقت نخواهم نتوانست سوسکی را ناز کنم

و خودم هم خوب می‌دانم نصیحت‌های من نمی‌توانست فراتر از ترس‌ها و نا‌امیدی‌ها و حقارت‌های خودم برود

پس نمی‌توانست او را همیشه حفظ کند

همینطور که آرزوهای من شاید کوچک بودند برای او

می‌خواهم یک بار برای همیشه به او بگویم که از من آزاد است

که از من دِینی به گردن او نیست.

که او مسئول دلتنگی‌ها و حفره‌هایی که خودم عمری نتوانستم جبرانشان کنم نیست

برای من او آزاد است .

می‌خواهم بنشینم و ساعت‌ها برایش بگویم که من بهشت را زیر پای خودم نمی‌بینم

و همه‌ی عشقی که به پای او میریزم را برای لذت خودم می‌ریزم

و بالاخره حتما می‌خواهم برای او بگویم که این دنیا

بدون عشق نمی‌ارزد

حتی اگر من بگویم

 


خودم برایش می‌گویم 

خودم برایش می‌گویم که بداند ترس ، اصلا فقط مال آدم بزرگ‌هاست

آنقدر که درآنها هراس گرفتن دستی هست ، ترس از گم شدن نیست

بداند که ترس‌های بزرگ ممکن است در لحظه‌ی تنهایی به سراغش بیاید

روزی که برای خودش آدمی شده باشد و حضور من نتواند دردی از او دوا بکند

آن روز یادش باشد که از ترسیدن خودش نترسد . برایش می‌گویم که ترسیدن یعنی ندانستن

یعنی مطمئن نبودن از ثبات و امنیت

دانستن این که ترس جزئی از طبیعت اوست و بارها خواهد آمد و خواهد رفت

شاید کمک کند که او خودش را وقت ترسیدن آرام کند

شاید کمک کند که ترسیدن غافلگیر و ناتوانش نکند و هنوز بتواند فکری بکند برای خوب کردن خودش

می‌خواهم بداند که گاهی حسادت ممکن است به سراغ آدم بیاید

یعنی این که زمان‌هایی هست که دست آدم از چیزهای خوب دنیا کوتاه می‌شود

باید بداند که گاهی چیزهایی که دوست دارد و فکر می‌کند برای داشتنشان محق است را

به او نمی‌دهند و جلوی چشمش به دیگری می‌دهند

و دیدن دیگریِ خوشحال برای بعضی ها کار ساده‌ای نیست و اگر آدم سعی‌اش را کرد و از پسش برنیامد

باید بداند که حسود است

حسود است و این به معنی محق بودنش نیست . به معنی محق نبودن دیگری هم نیست

حسادت آن قدر تحملش سخت است که بد نیست آدم بشناسدش تا زیادی غصه‌اش را نخورد

شاید به جای این که زیر بارش بشکند سعی کند

از راه آن احساس بزرگ‌تر شود و آزاده‌تر