جغد طلاق
مهدی سهیلی
مادر ! مرو ، برای خدا پیش ما بمان
از ما جدا مشو
بر قطره های تلخ سر شکم نگاه کن
بنگر بدست کوچک و لرزان طفل خویش
از قصه طلاق و جدائی سخن مگو
از پیش ما ، مرو
از ما جدا مشو .
***
اشک نیاز به رخ زرد ما ببین
ما جوجه های تازه رس بی ترانه ایم
بر جوجه های غم زده ، سنگ ستم مزن
مادر ! هراس در دل ما موج میزند
دستم به دامانت
از قصه طلاق ، در این خانه دم مزن .
***
بابا ! شکسته شیون من در گلوی من
در پیکرم ،حکومت بیم است و اضطراب
بنگر به خواهرم
کاین طفل خردسال
میلرزد از هراس
می ترسد از طلاق
فریاد التماس مرا گوش کن پدر!
ما با وفای مادر خود ، خو گرفته ایم
مادر ، بهشت ماست
او سربند آتیه و سرنوشت ماست .
***
مادر! اگر ز کلبه ما ، پا برو ن نهی
فردا چه می شود؟
مائیم و موج درد
مائیم و روی زرد
مائیم و داستان غم انگیز بی کسی
ما دست التماس به سویت گشاده ایم
شاید ز راه مهر ، به فریادمان رسی
***
بابا ! فدای تو
لختی درنگ کن
ما را به چنگ موج حوادث رها مکن
اندیشه کن پدر
ما را ببین چگونه به پایت فتاده ایم
از خشم در گذر
بی مادر بلاست
ما را اسیر فتنه بی مادری مکن
مادر اگر رود ، شب ما بی ستاره است
در آشیانه ای که به هم انس بسته ایم
ویرانگری مکن .
***
ای نازنین پدر !
و ای مادر ی که شمع دل افروز خانه ای
از خشم بگذرید
ای جان ما فدای شما ، آشتی کنید
جغد طلاق ، بر سر ما ضجه می زند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه ، بهر خدا آشتی کنید .
***
ما کاروان کوچک وهمراه بوده ایم
ای ُاف بر این طلاق
کز تند باد او
نا گه چراغ قافله خاموش می شود
و ندر شبی سیاه
در شوره زار عمر
هر یک ز ما به کوره رهی میرود غریب
و زیاد روزگار ، فراموش می شود
***
مادر ! مرو ، برا ی خدا پیشمان بمان
از ما ، جدا مشو .
بر قطره های تلخ سر شکم نگاه کن
بنگر به دست کوچک و لرزان خویش
از قصه طلاق و جدائی سخن مگو
از پیش ما مرو
از ما جدا مشو .
بابا ! فدای تو
لختی درتگ کن
بی مادر بلاست
ما را اسیر فتنه بی مادری مکن
مادر ، اگر رود شب ما بی ستاره است
در آشیانه ای که به هم انس بسته ایم
ویرانگری مکن .
*****