مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی
مدیریت در خانواده
از ظریفترین و حساسترین و مؤثرترین نوع مدیریتها ، مدیریت خانواده است زیرا :
الف : خانواده نهاد مقدسى است که تحکیم آن زمینه ساز استحکام جامعه و مرکز نشر ارزشها و انتقال بخشى از فرهنگ بشرى است و مدیر خانواده در ایجاد این استحکام نقش اساسى و مهمى را به عهده دارد .
ب : اعضاء خانواده داراى نیازها ، توانمندى ها و علاقه هاى متفاوت مى باشند ، بنابراین اداره این افراد و توجه به علایق ، نیازها و استعدادهاى آنان ، مستلزم وجود مدیریت لایق و بهره گیرى از تدابیر مناسب است . نظر به چنین اهمیتى است که دانشمندان علوم اسلامى درگذشته در آثار خود فصلى را به تدبیر منزل اختصاص داده اند و به بحث در مورد شیوه? اداره? خانه و رهبرى خانواده پرداخته اند .
ج : وجود مدیریت مناسب در خانواده موجب مى شود که اکرام و احترام متقابل و محبٌت متقابل در خانواده افزایش یابد و افراد خانواده در کنار یکدیگر متعهٌد مسؤولیتها و وظایف خاص خود شوند ، تعاون و همکارى بین آنان بخوبى صورت گیرد ، علایق طبیعى و احساسى به تدریج به عواطف عقلانى و منطقى تبدیل گردد و بین اعضاء صفا و صمیمیت ایجاد شود و استمرار یابد .
چگونه بر خود مدیریت کنیم ؟ قسمت دوم
تعریف چهارم
دانش مدیریت که مدیریت بر خویشتن را نیز به خوبی نمایان می سازد ، می گوید : مدیریت ، دانش استفاده از دانش هاست .
شما در هر حرفه و سطح سواد و رشته تحصیلی یا مقطع تحصیلی که باشید برای این که از دانش های آموخته شده خود یا مهارت های خویش بهره بگیرید ، نیاز مبرمی به مدیریت دانش دارید ؛ یعنی این که چگونه بتوان از این دانش بهره برد ، خود دانش ویژه ای است که به راحتی می توان آن را آموخت .
امروزه برای پوشش این تعریف می گویند که برای بهره گیری از دانش کاربری دانش ها ، آدمی باید :
برنامه ریزی بلد باشد .
سازماندهی فعالیت ها را صورت دهد .
انگیزه داشته باشد .
نوآوری جویی کند .
فعالیت های خود را کنترل کیفی ، تجزیه و تحلیل و بررسی کند .
تعریف پنجم
تعریف پنجم از مدیریت که بیشتر با شرایط زمان ما منطبق است و برای آغاز هزاره سوم قابل اعتناست ، می گوید : مدیریت ، توانایی اداره شرایط متناقض است .
دنیای امروز ، دنیای پیچیدگی هاست . انسان ها نسبت به سه دهه قبل بسیار پیچیده شده اند و مدیریت برخویشتن ، شناخت وضع موجود و توانایی اداره شرایط متناقض و فوق العاده متغیر است .
لارتس نظریه معروف خود تحت عنوان نظریه آشوب را مطرح می سازد و می گوید : اگر پروانه ای در پکن به پرواز درآید ، ممکن است طوفانی در فلوریدا به پا کند .
در این دنیای پیچیده تصمیم گرفتن مستلزم تفکر دقیق است و بیشتر افق های آینده را باید در نظر داشت . وقتی از نیچه ، فیلسوف آلمانی ، سؤال شد که مطالبی که عنوان می کنی غالبا با عصر جاری هماهنگی ندارد ، در جواب گفت : من برای آینده صحبت می کنم .
برای این دنیای پیچیده گاهی باید از مسئله فاصله بگیرید و به دقت روی آن فکر کنید ؛ یعنی از افق بالاتر نگاه کنید . هر چه افق دید انسان بالاتر باشد ، مدیریت او بالاتر می رود و به مرحله رهبری می رسد و بهترین نمود آن خود رهبری است .
در تعریف مدیریت در قالب تمثیل می گویند : مدیر کسی است که بالا رفتن از پله یا پله ها را بلد است
کسی که به مرحله رهبری یا خود رهبری می رسد کسی است که «محل و مکان گذاشتن پله را بلد است .
ضرب المثلی هم هست که مدیریت سطح بالا بر خویشتن را که در حقیقت مرحله « خود رهبری » است
این گونه تعبیر می کند :
اگر کسی را دوست نداری ، ماهی به او بده تا بخورد ؛ ولی اگر کسی را دوست داری ، ماهی گیری به او بیاموز و اگر کسی را خیلی خیلی دوست داری ، توربافی به او یاد بده .
آدم تورباف ، لذت ماهی گیری و ماهی خوردن را خود می برد و وابسته نمی ماند ؛ مانند یک خود راهبر است که هم مسیر را می شناسد و هم جهت حرکت و هم انتهای مسیر را .
در مدیریت برخویشتن و محیط ، هیچ گاه نباید پیش داوری کرد . پیش داوری کردن ، یعنی تک سبب بینی و متعصب بودن .
باید دقت داشته باشیم که زندگی دارای یک سری استاندارد است . در مدیریت برخویشتن ، نیاز داریم تا استانداردهایمان واقع گرا باشند . استانداردهای دانش مدیریت برخویشتن عبارتند از :
سطح کافی از دانش ،
امروزی بودن ، رفتار ترازمند
و عملکرد مناسب .
اهداف دست یافتنی را برای حرارت فکری و حرکت و سرعت انتخاب کنید و در آغاز ، اهداف قریب را تعقیب کنید و نگذارید تهدیدها و ابهامات دنبال شما بدوند .
یکی از ویژگی های مدیریت بر خویشتن سکوت به موقع است .
سعی کنید در همه مراحل ، ضمن این که طوفان و آتش فشانی از حرکت و اوج طلبی و رشدیابی در درون شما شعله ور است ، پیک آرامش باشید . همواره بر سکوت متمرکز شوید ؛ ولی در جای خود تلاطم بیان شوید .
هنگامی که سکوت فرا رسید ، سکوت را زندگی کنید و بکوشید به هر جا که می روید ، پیک امید ، آرامش و حرکت به سمت موفقیت باشید .
بعضی افراد همیشه نماد مدیریت و آرامش با اهدافی بلند و روحیاتی بلند مرتبه اند ؛ اینها را باید شناخت و از آنها الگو گرفت .
برای رسیدن به خود رهبری و مدیریت بر خویشتن ، دوری از افراد مضطرب لازم ست ؛ زیرا معاشرت دائمی و ارتباط با مردمان مضطرب ، شما را گرفتار می سازد . برعکس ارتباط با انسان های آرام حتی به مدت کوتاه ، آرامش را به شما هدیه می کند ؛ چون آرامش و نا آرامی مانند مغناطیس منتقل می شوند .
برای تمرین آرامش در مدیریت کارها و مدیریت بر خویشتن سعی کنید هر کاری را ده دقیقه زودتر آغاز کنید که این کار به ویژه در سفر ، شما را از اضطراب دور می کند .
برای مدیریت بهتر بر خویشتن و در برخورد با دیگران و رویدادها تمرین کنید تا بهترین را ببینید .
برای تکمیل روحیه خود راهبری و مدیریت برخویشتن ، بخشنده باشید . آموخته های خود را به دیگران بیاموزید و تجاربتان را منتقل کنید . وقتی شما تجربه ای را منتقل می کنید ، سعی خواهید کرد که به جای آن چیز جدیدی بیاموزید ؛ از این رو همیشه جست وجوگر باقی خواهید ماند و طراوت و تازگی علمی و عملی خواهید داشت .
برای حرکت به سمت مدیریت کارآمد بر خویشتن ، انگیزش و آرامش دو روی یک سکه اند و اگر با هم باشند ، خیلی مفیدند .
از زندگی لذت ببرید و معنویت را در زندگی جریان دهید . انسان زمانی به شهود بر خویشتن می رسد که در حیات خویش ، روزنه های معنویت را بیشتر کند . یکی از مهم ترین عوامل آرامش زا و دغدغه زدا ، دنیای معنویت است که نوعی اکسیر آرامش است .
چگونه بر خود مدیریت کنیم؟ قسمت اول
کسانی که از کارها نتیجه خوب می گیرند ، از خویشتن احساس خوبی دارند . [1]
خویشتن هر انسان ، یگانه ای است که با هر انسان دیگر با هر قرابتی متفاوت است ؛ لذا می نویسند چنانچه انسانی از انسان ها کم شود ، دیگر کسی نیست که جای او را بگیرد و اصطلاحا هر فرد انسانی منحصر به فرد است . از این رو هر فردی مدیریت خاصی بر خویشتن لازم دارد که ملهم از تجارب و نظریات مشترک است ؛ یعنی ما بایستی نظریات و اولیات و مهمات قضیه را بشناسیم تا بتوانیم انتخاب گر خوبی باشیم .
انسان برای مدیریت بر خویش به سه نکته مهم باید عنایت کند .
اطلاع کافی .
انتخاب گر شایسته .
آغازگر و شروع کننده .
برای آغاز مدیریت بر خویشتن ، شایسته است که با تعاریف مدیریت آشنا شویم و نباید امور زیر را فراموش کنیم :
مبانی مدیریت ، لازمه هر انسانی در هر رشته ای است .
تاریخچه مدیریت به طول فراخنای تاریخ قدمت دارد .
برنامه ریزی اولین گام مدیریت است ؛ خصوصا در مدیریت برخویشتن .
تعریف اول
اغلب تعاریف مدیریت از آغاز تا هزاره سوم ، مسیر طولانی و متنوعی طی نموده اند ؛ به صورتی که اغلب مطالعات قرن ها قبل از تاریخ فوق دائر مدار این تعریف بودند که : مدیر کسی است که از گروه باشد ، بهترین باشد و دارای بیشترین ویژگی ها باشد .
تعریف دوم
یچیدگی زمان وتحولات به ویژه ضرورت مدیریت روابط انسانی از فرد برخویشتن تا سازمان و دیگران ، تعریف دوم را رقم زد که می گوید : مدیر خوب باید بداند ، بتواند و انسان باشد .
مدیر خوب باید اطلاعات کافی از خویش و پیرامون خویش ، رقبا ، جامعه و دنیا داشته باشد و به یقین کسی که بخواهد بر خویشتن مدیریت خوبی داشته باشد ، باید بداندکه : چه کسی است؟ در چه شرایطی زندگی می کند ، چه می خواهد بشود و به کجا می خواهد برود؟
در مدیریت بر خویشتن ، هر چه دانسته های فرد بیشتر باشد ، فرد آگاهانه تر عمل می کند و جالب این که شناخت فرد از خویشتن و پیرامون ، هر چه بیشتر و دقیق تر باشد ، ضریب خطا کاهش می یابد .
متخصصان معتقدند :
شناخت ما از خود و پیرامون و فضای پیرامونی کم است .
اغلب ، مشکل بیان مشکل داریم .
به جای فرمول ، برنامه ، دقت ، بررسی ، اطمینان و عمل ، معمولا آزمایش و خطا عمل می کنیم .
مدیریت بر خویشتن ، لازمه اش توانستن است ؛ از این رو در تعریف فوق گفتیم که مدیر علاوه بر دانستن ، باید بتواند . چیزهایی را که باید بتواند ، عبارتند از :
برنامه ریزی کند و نزدیک ، متوسط و دور را ببیند .
هماهنگی بین انرژی های خویش ایجاد کند .
تصمیم گیری کند .
تصمیم سازی کند .
کنترل و بازخورد از خود و فعالیت های خود داشته باشد .
مدیریت خوب بر خویشتن ، نتیجه دانایی و توانایی است ؛ از این رو گفته می شود : مدیریت خوب بر خویشتن ، امتداد سایه دانایی و توانایی یک فرد بر خویشتن است .
لوازم مدیریت بر خویش هم بسیار ساده است که شامل تامل در خویشتن ، تفکر در عملکرد گذشته و تصمیمات بزرگ برای آغازهای بزرگ است .
آدمی همیشه آماده دو مقوله مهم در زندگی است ؛ اصلاح و تغییر ؛ یعنی اصلاح گذشته وتغییر روش ها ، مدل ها و حرکت های آینده .
معجزه آدمی در دو مقوله اصلاح متناسب و تغییر کارآمد است . این امر در سنین جوانی نتایج درخشانی دارد ؛ چون انسان محصول مؤلفه های زیر است :
فرصت ها ،
انتخاب ها ،
اصلاحات ،
تغییرات ،
آغازها و حرکت هاست .
یکی دیگر از مؤلفه های تعریف دوم انسان بودن است و لازمه انسان بودن ، شناخت است . انسان خلیفة الله است و شان او بالاتر از حیات زمینی است و قرین او باید جهت دهنده و کامل کننده باشد .
محیط آدمی برای به تعالی رسیدن پر از « ترمزهای » ناخواسته و مملو از « تنش های » محاسبه نشده است . آلوده « اغراض و حسدها» ست و به همین خاطر هم می گویند گاهی حتی موفقیت ، دشمن انسان می شود و نباید بسیاری از ترمزها و غرض ورزی ها متوجه توفیق آدمی گردند .
چرا؟
چون فتنه ها ، حسدها ، کینه ها ، بغض ها و ضد مدیریت ها شروع می شود و برنامه های آدمی را مختل می کند . نمونه های بسیاری در طول تاریخ وجود دارد ؛ مانند داستان برادران حضرت یوسف و حتی پیش از آن داستان تلخ و ناگوار هابیل و قابیل .
حضرت علی علیه السلام نیز به این موضوع اشاره می فرماید و تاکید می کند که در هنگام بارش فتنه ها ( حسدها ، بغض ها و کینه ها ) که مانند تکه های شب سیاه تداوم دارد ، بر شما باد به قرآن خواندن .
در راه توفیق و حصول موفقیت ها ، شاید شما یک ذره از انسانیت و بزرگ منشی عدول نکنید ؛ اما گرگ ها صف بسته اند تا فتنه کنند و سگ ها رها و سنگ ها بسته اند . پس لازمه این مهم ، احتیاط ، عزم راسخ ، توکل ، مشاوره و انتخاب دوستانی همدل و جهت دهنده است ؛ زیرا همراه سست عنصر ، شکاک ، بی انگیزه و خودمدار ، مورد نکوهش است . پس برای مدیریت بر خویشتن ، نیاز مبرمی به همرهان همدل ، همدین و همدرد و مرد راه است .
آدم های سست عنصر ، به جای راهنمایی ، بیشتر چاه نمایی می کنند و شناخت همراه و هم مسیر خوب ، امر فوق العاده ای در مدیریت برخویشتن است .
تعریف سوم
تعریف دیگری از مدیریت که منطبق بر مدیریت بر خویشتن است و بسیاری از نظریات مدیریتی اخیر را پوشش می دهد و با روحیه جوان بسیار سازگار است ، این است که مدیریت یعنی علم ، هنر و جرات ( اقدام ) .
انسان مخلوق شایسته خدا و گیرنده تصمیمات بزرگ است و این تصمیمات باید با دانش کافی ، آمیخته به هنر و توام با جرات و حرکت باشد ؛ زیرا دانستن کافی نیست ؛ عمل مهم است و حرکت و توکل آدمی را به اوج می رساند . بسیاری از جوانان ، دانشمندان و سرآمدان بالقوه هستند و به شرطی بالفعل می شوند که آغازهای خوب و جهت دهی مناسب ، دانش لازم و هنرمندی در حرکت و اقدام توام با توکل را تجربه کنند .
ظریفی می نویسد : موفقیت از آن افراد دارای سرعت عمل است وگرنه افراد مردد و بی برنامه آن قدر طول می دهند که همه چیز خراب می شود .
قانون پارکینسون می گوید : کارها را اگر کش دهیم و زمان را بکشیم ، خود نیز دچار تحلیل و سستی می رویم .
مدیریت در خانواده
از ظریفترین و حساسترین و مؤثرترین نوع مدیریتها ، مدیریت خانواده است زیرا :
الف : خانواده نهاد مقدسى است که تحکیم آن زمینه ساز استحکام جامعه و مرکز نشر ارزشها و انتقال بخشى از فرهنگ بشرى است و مدیر خانواده در ایجاد این استحکام نقش اساسى و مهمى را به عهده دارد .
ب : اعضاء خانواده داراى نیازها ، توانمندى ها و علاقه هاى متفاوت مى باشند ، بنابراین اداره این افراد و توجه به علایق ، نیازها و استعدادهاى آنان ، مستلزم وجود مدیریت لایق و بهره گیرى از تدابیر مناسب است . نظر به چنین اهمیتى است که دانشمندان علوم اسلامى درگذشته در آثار خود فصلى را به تدبیر منزل اختصاص داده اند و به بحث در مورد شیوه? اداره? خانه و رهبرى خانواده پرداخته اند .
ج : وجود مدیریت مناسب در خانواده موجب مى شود که اکرام و احترام متقابل و محبٌت متقابل در خانواده افزایش یابد و افراد خانواده در کنار یکدیگر متعهٌد مسؤولیتها و وظایف خاص خود شوند ، تعاون و همکارى بین آنان بخوبى صورت گیرد ، علایق طبیعى و احساسى به تدریج به عواطف عقلانى و منطقى تبدیل گردد و بین اعضاء صفا و صمیمیت ایجاد شود و استمرار یابد .