سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

چگونه بر خود مدیریت کنیم؟ قسمت اول

کسانی که از کارها نتیجه خوب می گیرند ، از خویشتن احساس خوبی دارند . [1]

خویشتن هر انسان ، یگانه ای است که با هر انسان دیگر با هر قرابتی متفاوت است ؛ لذا می نویسند چنانچه انسانی از انسان ها کم شود ، دیگر کسی نیست که جای او را بگیرد و اصطلاحا هر فرد انسانی منحصر به فرد است . از این رو هر فردی مدیریت خاصی بر خویشتن لازم دارد که ملهم از تجارب و نظریات مشترک است ؛ یعنی ما بایستی نظریات و اولیات و مهمات قضیه را بشناسیم تا بتوانیم انتخاب گر خوبی باشیم .

 

انسان برای مدیریت بر خویش به سه نکته مهم باید عنایت کند .

اطلاع کافی .

انتخاب گر شایسته .

آغازگر و شروع کننده .

 

برای آغاز مدیریت بر خویشتن ، شایسته است که با تعاریف مدیریت آشنا شویم و نباید امور زیر را فراموش کنیم :

مبانی مدیریت ، لازمه هر انسانی در هر رشته ای است .

تاریخچه مدیریت به طول فراخنای تاریخ قدمت دارد .

برنامه ریزی اولین گام مدیریت است ؛ خصوصا در مدیریت برخویشتن .

 

تعریف اول

اغلب تعاریف مدیریت از آغاز تا هزاره سوم ، مسیر طولانی و متنوعی طی نموده اند ؛ به صورتی که اغلب مطالعات قرن ها قبل از تاریخ فوق دائر مدار این تعریف بودند که : مدیر کسی است که از گروه باشد ، بهترین باشد و دارای بیشترین ویژگی ها باشد .

 

تعریف دوم

یچیدگی زمان وتحولات به ویژه ضرورت مدیریت روابط انسانی از فرد برخویشتن تا سازمان و دیگران ، تعریف دوم را رقم زد که می گوید : مدیر خوب باید بداند ، بتواند و انسان باشد .

 

مدیر خوب باید اطلاعات کافی از خویش و پیرامون خویش ، رقبا ، جامعه و دنیا داشته باشد و به یقین کسی که بخواهد بر خویشتن مدیریت خوبی داشته باشد ، باید بداندکه : چه کسی است؟ در چه شرایطی زندگی می کند ، چه می خواهد بشود و به کجا می خواهد برود؟

 

در مدیریت بر خویشتن ، هر چه دانسته های فرد بیشتر باشد ، فرد آگاهانه تر عمل می کند و جالب این که شناخت فرد از خویشتن و پیرامون ، هر چه بیشتر و دقیق تر باشد ، ضریب خطا کاهش می یابد .

 

 

متخصصان معتقدند :

شناخت ما از خود و پیرامون و فضای پیرامونی کم است .

اغلب ، مشکل بیان مشکل داریم .

به جای فرمول ، برنامه ، دقت ، بررسی ، اطمینان و عمل ، معمولا آزمایش و خطا عمل می کنیم .

 

مدیریت بر خویشتن ، لازمه اش توانستن است ؛ از این رو در تعریف فوق گفتیم که مدیر علاوه بر دانستن ، باید بتواند . چیزهایی را که باید بتواند ، عبارتند از :

برنامه ریزی کند و نزدیک ، متوسط و دور را ببیند .

هماهنگی بین انرژی های خویش ایجاد کند .

تصمیم گیری کند .

تصمیم سازی کند .

کنترل و بازخورد از خود و فعالیت های خود داشته باشد .

 

مدیریت خوب بر خویشتن ، نتیجه دانایی و توانایی است ؛ از این رو گفته می شود : مدیریت خوب بر خویشتن ، امتداد سایه دانایی و توانایی یک فرد بر خویشتن است  .

 

لوازم مدیریت بر خویش هم بسیار ساده است که شامل تامل در خویشتن ، تفکر در عملکرد گذشته و تصمیمات بزرگ برای آغازهای بزرگ است .

 

آدمی همیشه آماده دو مقوله مهم در زندگی است ؛ اصلاح و تغییر ؛ یعنی اصلاح گذشته وتغییر روش ها ، مدل ها و حرکت های آینده .

 

معجزه آدمی در دو مقوله اصلاح متناسب و تغییر کارآمد است . این امر در سنین جوانی نتایج درخشانی دارد ؛ چون انسان محصول مؤلفه های زیر است :

فرصت ها ،

انتخاب ها ،

اصلاحات ،

تغییرات ،

آغازها و حرکت هاست .

 

یکی دیگر از مؤلفه های تعریف دوم انسان بودن است و لازمه انسان بودن ، شناخت است . انسان خلیفة الله است و شان او بالاتر از حیات زمینی است و قرین او باید جهت دهنده و کامل کننده باشد .

 

محیط آدمی برای به تعالی رسیدن پر از « ترمزهای » ناخواسته و مملو از « تنش های » محاسبه نشده است  . آلوده « اغراض و حسدها» ست و به همین خاطر هم می گویند گاهی حتی موفقیت ، دشمن انسان می شود و نباید بسیاری از ترمزها و غرض ورزی ها متوجه توفیق آدمی گردند .

 

چرا؟

چون فتنه ها ، حسدها ، کینه ها ، بغض ها و ضد مدیریت ها شروع می شود و برنامه های آدمی را مختل می کند . نمونه های بسیاری در طول تاریخ وجود دارد ؛ مانند داستان برادران حضرت یوسف و حتی پیش از آن داستان تلخ و ناگوار هابیل و قابیل .

 

حضرت علی علیه السلام نیز به این موضوع اشاره می فرماید و تاکید می کند که در هنگام بارش فتنه ها ( حسدها ، بغض ها و کینه ها ) که مانند تکه های شب سیاه تداوم دارد ، بر شما باد به قرآن خواندن .

 

در راه توفیق و حصول موفقیت ها ، شاید شما یک ذره از انسانیت و بزرگ منشی عدول نکنید ؛ اما گرگ ها صف بسته اند تا فتنه کنند و سگ ها رها و سنگ ها بسته اند . پس لازمه این مهم ، احتیاط ، عزم راسخ ، توکل ، مشاوره و انتخاب دوستانی همدل و جهت دهنده است ؛ زیرا همراه سست عنصر ، شکاک ، بی انگیزه و خودمدار ، مورد نکوهش است . پس برای مدیریت بر خویشتن ، نیاز مبرمی به همرهان همدل ، همدین و همدرد و مرد راه است .

 

آدم های سست عنصر ، به جای راهنمایی ، بیشتر چاه نمایی می کنند و شناخت همراه و هم مسیر خوب ، امر فوق العاده ای در مدیریت برخویشتن است .

 

تعریف سوم

تعریف دیگری از مدیریت که منطبق بر مدیریت بر خویشتن است و بسیاری از نظریات مدیریتی اخیر را پوشش می دهد و با روحیه جوان بسیار سازگار است ، این است که مدیریت یعنی علم ، هنر و جرات ( اقدام ) .

 

انسان مخلوق شایسته خدا و گیرنده تصمیمات بزرگ است و این تصمیمات باید با دانش کافی ، آمیخته به هنر و توام با جرات و حرکت باشد ؛ زیرا دانستن کافی نیست ؛ عمل مهم است و حرکت و توکل آدمی را به اوج می رساند . بسیاری از جوانان ، دانشمندان و سرآمدان بالقوه هستند و به شرطی بالفعل می شوند که آغازهای خوب و جهت دهی مناسب ، دانش لازم و هنرمندی در حرکت و اقدام توام با توکل را تجربه کنند .

 

ظریفی می نویسد : موفقیت از آن افراد دارای سرعت عمل است وگرنه افراد مردد و بی برنامه آن قدر طول می دهند که همه چیز خراب می شود .

 

 

قانون پارکینسون می گوید : کارها را اگر کش دهیم و زمان را بکشیم ، خود نیز دچار تحلیل و سستی می رویم .

 



[1]   پاول هرسی وکنث بلانچارد