ساختِ پُل و تفاوت اداره کردن با خرج کردن ؟!
راه ورودی به دهکده از روی یک رودخانه بزرگ می گذشت . آب این رودخانه در فصول پُرباران بسیار زیاد می شد وگاهی اوقات تبدیل به سیل شده و پل چوبیِ بالای رودخانه را با خود می بُرد . در این مواقع مردم برای رفتن به آن سوی رودخانه دچار زحمتِ زیادی می شدند و مجبور بودند ساعت ها در امتداد رودخانه راه بروند تا بتوانند به یک پل دیگر برسند . مردمِ دهکده تصمیم گرفتند خودشان با همکاریِ هم پل قدیمی را دوباره بازسازی کنند . مبلغی را هم برای این کار روی هم گذاشتند و چون به مدیر مدرسة روستا که مرد عاقل و فهمیده ای بود اعتماد داشتند ، این مبلغ را به او سپُردند تا درست خرج شود .
خبر به گوش کدخدا رسید . او که در دربار امپراتور افراد زیادی را می شناخت برای مدیر مدرسه پیغام فرستاد که من می توانم با افرادی که می شناسم بهترین پل این منطقه را بسازم . فقط باید مردم این مبلغی که جمع شده را حد اقل بیست برابر کنند چون باید بهترین چوب را از جنگلهای آن سوی کوهستان بیاورم و بهترین نجارها را با بهترین وسایل کار ازگوشه وکنار این دیار جمع کنم و بعد بهترین طراح را بیابم تا نقشة پل را برایمان بکشد و خلاصه وقت زیادی هم لازم است اما چون آخر کار پلِ قدرتمندی بدست می آید طول کشیدن آن هم زیاد مهم نیست !
مدیر مدرسه وقتی در حضور روستائیان پیغام کدخدا را شنید ، با لبخند گفت : اگر قرار بود بیشترین پول جمع شود و بهترین ها اجیر شوند دیگر چه نیازی به کدخدا و دوستان و آشنایان او داشتیم ! همین باغبان پیرِ مدرسه هم می توانست با پول زیاد هرکاری را از پیش ببَرَد . اگر کدخدا اهل کار است با همین مبلغی که موجود است و همین اسباب و وسیله ای که در دهکده باقی مانده ، پُل را در کمترین زمان بسازد تا مردم از این زحمت رهائی یابند . وقتی همة شرایط در بهترین حالتِ خود مهیّا باشد دیگر چه نیازی به رئیس است ؟! رئیس و مدیر برای زمانی لازم است که منابع محدود است و باید با تدبیر اداره شوند تا نتیجه به شکل قابل قبول به دست آید . اداره کردن با خرج کردن فرق می کند .
بالاخره مردم برای کدخدا پیغام فرستادند که اگر با مبلغی کمتر از این ، افرادِ توانائی را پیدا کردی که بتوانند پُل بسازند آنها را نزد ما بفرست چرا که اگر مبلغ پولی که ما جمع کرده ایم زیاد بود خودمان هم می توانستیم ساختن پل را مدیریت کنیم .