رشدِ درختِ بامبو ؛ دلیلی برای ادامةزندگی!
روزی مرد جوانی تصمیم گرفت که دیگر همه چیز را رها کند ، خانواده و دوستانش را ، شغلش را و خلاصه تمام وابستگیهای زندگی اش را .
به جنگلی رفت تا برای آخرین بار با خداوند صحبت کند و اگرنتوانست دلیل قانع کننده ای برای ادامة زندگی خود بیابد به آن نیز خاتمه دهد .
خطاب به خداوند فریاد زد : آیا می توانی دلیلی برای ادامة این زندگی برا یم بیاوری!؟
و پاسخ خداوند او را شگفت زده کرد : آیا در اطراف خود درختانِ سرخس و بامبو را می بینی؟
هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم به خوبی از آنها مراقبت نمودم ، به آنها نور و آب و غذای کافی دادم . دیر زمانی نپائید که سرخس سراز خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود .
من از او قطع امید نکردم در دومین سال سرخس ها بیشتررشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود . من بامبوها را رها نکردم ، درسال های سوم وچهارم نیز بامبوها رشد نکردند اما من ازآنها قطع امید نکردم بالاخره درسال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد ، در مقایسه با سرخس بسیار کوچک و کوتاه بود اما با گذشت شش ماه ارتفاع آن به بیش از سی متر رسید پنجاه سال طول کشید تا ریشه های بامبو به اندازة کافی قوی شوند ، ریشه هائی که بامبو را قوی می ساختند آنچه را برای زندگی بدان نیاز داشت فراهم می کردند .
پیام خداوند در ادامه اینچنین بود : آیا می دانی در تمام این سال ها که تو درگیرِ مبارزه با سختی ها و مشکلات خودت بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی و من در تمام این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبو را رها نکردم .
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن . بامبو و سرخس دو گیاهِ متفاوتند اما هر کدام به نوبة خود به زیبائیِ جنگل کمک می کنند . زمانِ تو نیز فرا خواهد رسید ، تو نیز رشد میکنی و قَد می کشی .
مرد جوان در دل می گفت : من چقدر قد میکشم !؟
از او پرسیده شد : بامبو چقدر رشد میکند؟
و او جواب داد : هر چقدر که بتواند .
ندا آمد : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی هراندازه که بتوانی ولی به یاد داشته باش که من هرگز تو را رها نخواهم کرد و در هر زمان پشتیبان تو خواهم بود ، پس هرگز نا امید نشو آنچه امروز یک درخت را تنومند و سایه گستر و پُر ثمر ساخته ، ریشه دواندنِ بذرِ آن در تاریکی هایِ خاک بوده است . درهنگامة رنجهایِ بزرگ ، ملال هایِ طاقت فرسا ، شکست ها و مصیبت های خورد کننده ، فرصتهای بزرگی برای تغییر ، گام نهادن به جلو و خلق آینده ایجاد می شود .
مأموریتِ شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست ، بلکه با انگیزه زیستن و امیدوار زیستن است . پس زندگی را باور کن همانگونه که هست ، با همه دردها و رنج ها یش ، با همه شادیها و غمهایش ، با همه ملالها و دل فریبی هایش ، با همه شکستها و پیروزیهایش و با همه خاطراتِ تلخی ها و شیرینی هایش . زندگی را دوست بدار و به سرنوشت امیدوار باش . هر روز را با امید و ایمان به خدا و فردای بهتر به شب برسان .
اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تر و زیبا تر شود یقین داشته باش که از دید خداوند پنهان نخواهی ماند و همواره از مراقبت و همراهی او بهره مند خواهی شد .