سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

ویژگی های انسان مومن

انسان مومن کسی است که ...

غنی و بی نیاز است .

از امکانات خود همگان را بهره مند می سازد .

دستانی توانا برای کمک و قدرتی عظیم برای رفع حوایج دیگران دارد .

انسان آزاده ای است که دائم به عدل و داد دعوت می کند و بر صراط مستقیم است .

انسانی است با زبانی گویا و فصیح .


وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می آیی و می بینی که چقدر آهسته می رود ، می فهمی پیر شده !

وقتی دارد صورتش را اصلاح می کند و دستش می لرزد ، می فهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یک مشت دارو می خورد ، می فهمی چقدر درد دارد اما هیچ چیز نمی گوید ...

و وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو است ، دلت می خواهد که بمیری !!

 


نامه ای سر گشاده به مربیان

دانش آموزان شما ، پس از سالها ، از کلاس های درس فارغ التجصیل می شوند و وارد جامعه می گردند . هدف اصلی آموزش و پرورش این است که دانش آموزان رشد کنند و بهترین انسانی بشوند که توان آن را دارند و به دیگران نیز کمک کنند که این چنین بشوند .

آیا در این زمینه قدمی برای دانش آموزان خود برداشته اید ؟

آیا آموزش هایی که به آنان داده اید ، قادر است آنان را در مقابله با مشکلات زندگی حفظ کند ؟

آیا در کلاس های درس خود ، به دانش آموزان ، مهارت های بقا ، حس ارزش و شان انسانی ، شایستگی ، قدردانی از زندگی ، توانایی بخشیدن و دریافت عشق و دانش را آموخته اید ؟

آیا به آنها آموزش داده اید که چگونه و عاقلانه از عمر محدود خود استفاده کنند ؟

آیا آنها را برای دنیای پیچیده و متغیر امروز آماده کرده اید ؟

آیا دانش آموزان شما می دانند ؛ چگونه می توانند به انسان های دیگر متکی شوند ؟

آیا در مورد ایمان و آرامش چیزی می دانند ؟

آیا در مورد خوشبختی و لذت بردن از زندگی چیزی می دانند ؟

آیا در مورد شجاعت و غلبه بر ترس چیزی می دانند ؟

آیا در مورد آرامش ذهن چیزی می دانند ؟

آیا در مورد امید به آینده چیزی می دانند ؟

آیا در مورد رضایت در سال های پیری چیزی می دانند ؟

آیا ...

و آیا به آنها آموزش داده اید که هنگام ترک دنیا ، دنیا را جایی بهتر از آنچه که بوده به نسل بعد خود تحویل دهند ؟  

 


زندگی زیباست اگر ...

خود را دوست بدارید .

قبل از همه خود را دوست داشته باشید تا بتوانید محبت خود را به دیگران اشاعه دهید چون از چیزی که ندارید نمی توانید ایثار کنید . [1]

شما مهم ، و با ارزش هستید . شما خوب و شایسته هستید . شما یک انسان بی مانند هستید . اگر شما خود را دوست نداشته باشید ، آنگاه محبت به دیگران غیر ممکن خواهد بود . شما چگونه می توانید دیگری را دوست بدارید ، در حالی که خود را دوست نداشته باشید .

خود دوست داشتن ، اولین قدم برای دستیابی به شادی و شور در زندگی است . هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی ، نفرت نسبت به خود بهتر از عشق به خود نیست .

از هر اشتباه پند بگیرید و تصمیم بگیرید دیگر آن اشتباه را تکرار نکنید .

هیچگاه خطائی را که در زندگی مرتکب می شوید به ارزشی که برای خود قائلید ارتباط ندهید .

هیچگاه شکوه و ناله سر ندهید .

خود را دوست بدارید و این کار ساده ای است . در این راه نه نیازی به محبت دیگران دارید و نه احتیاجی به متقاعد کردن آنها وجود دارد .

اگر کسی هست که دوستش دارید ؛ صریحا این دوست داشتن را به او ابراز کنید .

حسادت را در خود از بین ببرید .

باجسم خود به شیوه ای تازه بر خورد کنید . در صورت لزوم وزن خود را کاهش دهید . به تمرین های ورزشی بپردازید ، از صدمه زدن به جسم خود به هر شکل و به هر عنوان پرهیز کنید . بدن شما ، وجود شماست ، بدن خود را دوست بدارید .

اگر پاره ای از ویژگی های جسم خود را دوست ندارید و قادر به تغییر آنها هستید ، آنها را تغییر دهید . قسمت های تغییر ناپذیر جسم خود را با نگاهی تازه ببینید .

نگذارید دیگران نظراتشان را در باره جذابیت ، به شماتحمیل کنند .

هر گز ارزش خودتان را ، با رفتار دیگران ،  نسبت به خودتان ، مخلوط و مشتبه نکنید .

تصورات اولیه شما از شخصییتان بر پایه نظریات بزرگسالان بنا نهاده شده ، لازم نیست آنها را تا ابد حفظ کنید .

با خودتان پیمان ببندید که عادات به هر گونه رفتار و یا تفکر خود کاستی را از بین ببرید .

تصمیم بگیرید همیشه برای خود ارزش قائل باشید .

با صرف وقت و تلاش ، هر یک از رشته های مورد علاقه خود را فرابگیرید .

خود را به عنوان یک انسان با ارزش بپذیرید .

                                                 

 

 



[1]لئوبوسکالیا


ترس و شکست

حکایت است که می گویند:روزی یکی از اهالی ده به صحرا رفت و شب از قضا حیوانی به او حمله کرد. پس از یک درگیری سختبالاخره بر حیوان غالب شد و آن را کشت و از آن جا که پوست حیوان زیبا به نظر می رسید مرد حیوان را به دوش انداخت و به سمت آبادی راه افتاد.

پس از ورود به ده ، همسایه اش از بالای بام او را دید و فریاد زد: آهای مردم مش قلی یک شیر شکار کرده است!

 مش قلی داستان ما با شنیدن اسم شیر لرزید و غش کرد. بیچاره نمی دانست حیوانی که با او درگیر شده شیر بوده است. وقتی درگیر شده بود فکر می کرد که سگ قدیمی مش تیمور است و گرنه همان اول غش می کرد و به احتمال زیاد خوراک شیر می شد.

نتیجه گیری: اگر از بزرگی اسم یک « مشکل » بترسید قبل از اینکه با آن بجنگید از پا درتان می آورد .