سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

تقدیر و تشکر

من لم یشکر المخلوق ، لم یشکرالخالق

کسی که در مقابل احسان و نیکی بندگان خداوند شکرگزاری نکند خدا را شکر نگفته است .

بر خود واجب می دانیم که از آقایان سید هاشم خاتمی ، سپهر ، سید علی اصغر شریعت زاده ، محمد عاطفی ، علی قدیری ، سید رضا محبی نوبری ، حسین مختاریان ، محمد حسن نوری و خانواده محترم مرحوم جمال شیرازیان که تعداد قابل توجهی از کتابهای مفید و با ارزش ، کتابخانه شخصی خود را ، به کتابخانه عمومی مستقل بیطرف ، اهدا نموده اند ؛ تقدیر و تشکر کنیم .                                                                                                                             موسسه فرهنگی بیطرف


پسرکِ مهربان و توله سگِ لَنگ !

سالها پیش کشاورزی به همراه خانواده اش در مزرعه ای زندگی می کرد . سگ نگهبان مزرعه آنها که از نژاد خوبی بود به تازگی صاحب پنج توله پشمالوی زیبا شده بود . کشاورز تصمیم گرفت توله ها را بفروشد و با پول فروش آنها بخشی از مشکلاتشان را حل کند . روی کاغذ اطلاعیه ای نوشت با این مضمون : توله سگ های فروشی و رفت تا اطلاعیه را روی صندوق پست کنار مزرعه بچسباند . در حال چسباندن اطلاعیه بود که احساس کرد چند لحظه ای است پسربچه ای آنجا ایستاده و به او نگاه می کند .

پسر کوچولو پرسید : یکی از آنها را به من می فروشید ؟

کشاورز گفت : این سگ ها از نژاد خوبی هستند ، با ارزشند . چقدر پول داری ؟

پسر کوچولو پولهائی را که در مشتش نگه داشته بود نشان داد وگفت : « این کافیه ؟     »

کشاورز گفت : بله با تخفیفی که به تو می دهم می توانی یکی را برداری .

و سپس سوتی زد و با صدای سوت او یک مادّه سگ با چهار توله فسقلی اش که شبیه توپهای پشمی کوچولو بودند از لانه بیرون آمدند و به سمت کشاورز دویدند . دوباره صدائی از لانه آمد و یک توله سگ لاغر که از توله های دیگر کوچک تر بود بیرون آمد .توله پشمالوی کوچولو لنگ لنگان به سمت بقیه رفت .

چشم های پسرک از خوشحالی برق زد و با اشتیاق رو به کشاورز کرد و گفت : من همان را می خواهم و به سگ کوچولو اشاره کرد .

کشاورز با تعجّب گفت : پسرم این توله نمی تواند مثل توله های دیگر بدود . بهتر است یکی دیگر را انتخاب کنی تا بتواند با تو بازی کند .

پسر کوچولو در حالیکه پاچه شلوارش را بالا می زد و آتل فولادی را که دو طرف پای او را به کفش مخصوص وصل کرده بود را نشان می داد به کشاورز نگاه کرد و گفت : می بینی آقا !!! من هم نمی توانم به خوبی بدوم و این توله به کسی نیاز دارد که وضعیتش را به خوبی درک کند .

در محیط کار و زندگی ما افراد زیادی وجود دارند که نیاز دارند کسی آنها را درک کند . درکِ مُتقابل برای کسانی که مُشکل مُشابهی دارند ، بسیار حائز اهمیت است .

 

 


برگی از تاریخ

آبادیِ املاک

در مراجعت به طهران ، اردو از روستایی می گذشت . زارعی نزد امیر به تظلّم آمد که توپخانه را از روی کِشتِ من بردند و یک جریب محصولم از میان رفت .

امیر غرامت حاصلش را دو برابر داده و از توپچی بازخواست کرد .

گفت : شاه با سوار زیاد رسید و تعجیل فرمود و جاده تنگ بود ، من توپ ها را از جاده در کشت بردم   .  

گفت : شاه می خواست با وقار باشد . نیم ساعت صبر کند تا توپخانه به جاده وسیعی برسد و او هم بگذرد ، نه زرع رعیّت را فاسد کند و این حرکت ، عموم ایرانی را از زراعت باز می دارد .

آن گاه توپچی را سیاستی سخت نمود که عبرت ستمکاران و غیرت کشاورزان به آبادی املاک شد   .

 


گام هایی برای تحکیم خانواده

کامیابی و سعادت ، گمشده و مطلوب همگان است ، لیکن این که کامیابی به چیست و سعادت در چیست و چگونه به دست می‌آید ؟ این سوالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول می‌سازد .

اگر زندگی ، برخوردار از صلح و صفا ، محبت و احترام ، قدرشناسی و همکاری ، حق‌شناسی و مراعات حقوق و ادب و آداب شایسته باشد ، برای افراد ، بهشتی دوست‌داشتنی پدید می‌آورد . اما اگر زندگی‌ها از روح تفاهم و معرفت و وفا تهی باشد و نزاع و کشمکش و کینه و کدورت و خودخواهی و خودمحوری بر آن سایه افکند ، جهنمی بیش نخواهد بود .

در سایه زندگی مشترک زن و شوهر ، فرزندان به دنیا می‌آیند ، بزرگ می‌شوند و آداب اجتماعی می‌آموزند . روح و جان و فکر کودکان هم در همین کانون شکل می‌گیرد . تربیت فرزندان شایسته و با   شخصیت و مفید به حال جامعه ، آبرو   بخش والدین و زینت   ‌بخش زندگی است . برعکس ، بی‌توجهی به تربیت فرزند ، نسلی فاسد ، بی   ‌هویت و مردم‌   آزار پدید می‌آورد که مایه رنج روحی و بی‌آبرویی پدر و مادر و عامل انحطاط جامعه می‌شود . بازخواست خداوند در قیامت نسبت به این سهل‌انگاری در تادیب هم به جای خود .

کانون خانواده هم می‌تواند مهد انسان‌سازی باشد ، هم می‌تواند کانون بحران شود تا رفتار و منش والدین و اهتمامشان به مسایل مهم و حیاتی زندگی چقدر باشد و با بزرگ و کوچک و افراد خانواده و فامیل چگونه برخوردی داشته باشند .

درس‌های زندگی را چه زمان باید آموخت ؟  

بسیاری پس از سپری شدن عمر و در سن پیری ، با تجربه‌های تلخ و شیرین یک عمر ، درمی‌یابند که چگونه باید زیست و چگونه باید معاشرت کرد و چگونه باید فرزند تربیت کرد و تدبیر امور زندگی را بر چه پایه‌ای باید استوار ساخت ، ولی؛ دیگر فرصت زیستن و مجال به کار بستن تجربه‌ها نیست . اگر تجربه‌ها را در آغاز زندگی داشته باشیم ، حیاتی پربارتر و سعادتمندانه‌تر خواهیم داشت .

حال سوال این است که اصول اولیه زندگی برتر چیست و الفبای حیات برتر و زندگی مشترک و معاشرت شایسته کدام است ؟ و روش مردم‌ دوستانه و خداپسندانه چیست؟

انسان‌ها ، گرچه واحدهای جدا از یکدیگرند ، اما عوامل مختلفی از این آحاد ، « مجموعه» پدید می‌آورد و آنان را به شکل‌های مختلفی « با هم» و مرتبط با یکدیگر می‌سازد . « خانواده» یکی از این گونه مجموعه‌هاست و از مقدس‌ترین نهادهای اجتماعی و پیوند دهنده افراد به شمار می‌آید .

آنچه افراد را وادار می‌سازد که با هم زندگی مشترک و جمعی داشته باشند و در واقع ، زیرساخت پدید آمدن این گونه نهادها ، « نیاز متقابل» آنان است ، چه در مسایل فکری و حل مشکلات اجتماعی خود ، چه در مسایل و زمینه‌های اقتصادی و اشتغال و معیشت ، و چه از نظر روحی و عاطفی و غریزی .

بنیان نهادن « نهاد خانواده » هم تامین‌کننده نیازهای روحی و عاطفی انسان‌هاست ، هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت می‌کند و زمینه‌ساز بروز استعدادهای انسان می‌شود . رمز و راز تاکید شدید اسلام بر « ازدواج » نیز در همین نکته نهفته است ، زیرا با این برنامه ، انسان‌ها حیاتی فطری‌تر و رو به کمال‌تری می‌یابند . در بیان نورانی حضرت رسول( ص ) ازدواج به عنوان محبوب‌ترین بنیان نزد خداوند به شمار آمده است  .

در حدیث دیگری از آن حضرت ، ازدواج به عنوان « آبادی یک خانواده» ، و در مقابل آن ، طلاق به عنوان « ویران شدن یک خانه» با جدایی بیان شده است . در این حدیث ، رسول خدا ( ص ) ضمن تاکید و تشویق بر ازدواج و عهده‌داری زندگی و مخارج یک زن ، می‌فرماید : « در اسلام ، هیچ چیز نزد خداوند محبوب‌تر از خانه‌ای که با ازدواج ، آباد می‌شود ، نیست . در مقابل ، هیچ چیز نزد پروردگار ، نکوهیده‌تر از آن نیست که خانه‌ای در اسلام ، به وسیله جدایی ، ویران شود» .

مهمتر از اصل این نهاد و تشکیل خانواده ، انگیزه‌ای است که دو انسان را در سایه ازدواج ، به هم پیوند می‌دهد و « زندگی مشترک» آغاز می‌شود . نهاد خانواده با آنکه مقدس و معنی‌بخش زندگی و آرامش‌بخش روح و سالم کننده اخلاق و نگهدارنده دین و تامین کننده خلا روحی است ، اما اگر غفلت شود ، یا انگیزه‌های ناسالم و غیر متعالی در آغاز کار وجود داشته باشد ، یا « توان مدیریت» نسبت به این نهاد ، ضعیف باشد ، یا بنا بر تفاهم و همدلی دو روح و دو فرد و گذشتن از برخی خودخواهی‌ها نباشد ، ممکن است این کانون یا از هم بپاشد و این بنا دچار زلزله اختلافات و تنش‌های ویرانگر شود ، یا پیوسته بحرانی و رنج‌آفرین باشد .

 


زندگی زیباست اگر ...

تسلیم انتقادات منفی نشویم .

جهان مملو از کسانی است که می خواهند به نوعی به انسان ضربه بزنند . اگر بزرگانی چون ادیسون ، و ... به این انتقادها گوش کرده بودند ، ما الان کجا بودیم ؟

به کاری که مایل به انجام آن نیستید ( نه ) بگوئید :  یکی از آسان ترین راههائی که برای لبریز شدن از حس واقعی کامیابی می شود سراغ گرفت ، مقابله با کاریست که مایل به انجام آن نیستید . تسلط و حکمرانی بر تمایلات فردی یکی از بزرگترین مبارزات برای کسانی است که علاقمند به شکوفائی خویشتن هستند .

روز خود را با نگرش خوب آغاز کنید : هر روز نو ، موقعیتی تازه برای کار کردن در مسیر اهداف ارزنده است . پس تمام روزها ، بزرگ و فوق العاده اند ! امکان شور و نشاط و به وجد آمدن را به خود بدهید . این جمله از هوراس را بخاطر بسپارید : شادی ، تنها و تنها از آن کسی است که بتواند امروز را از آن خویش سازد کسی که بتواند با خاطری امن به فردا بگوید : هر چه می خواهی ، باش ، چرا که من امروز را زندگی کرده ام .

خواست های خود را در زندگی محدود کنید : اگر می خواهید در تمام طول زندگی خوشحالی را تجربه کنید ، خواست های خود را محدود کنید . با محدود نمودن خواست ها شما مهر پایانی بر فهرست پایان ناپذیر و در حال افزایش خواست ها و نیاز های خود خواهید زد .

متاسفانه فهرستی از خواست ها ، نیازها ، و ارجحیت ها برزندگی ما مسلط شده اند و ما را زندانی این طرز تفکر کرده اند که اگر چیز دیگری هم داشته باشیم خوشحال تر خواهیم بود .

بدون ایجاد یک محدودیت ، خواست های ما سیری ناپذیر خواهند بود . به محض آنکه خواستی تامین گردد . خواست دیگری بشکلی جادوئی جایگزین آن می شود و این یک مصیبت است . این عادت بیش خواهی صرفا به نیاز های مادی محدود نمی گردد ، بلکه به توقعات و انتظارات ما نیز سرایت می کند و باعث عدم رضایت دائمی ما می گردد .

هنگامی که ما تمایلات خود را محدود می سازیم در واقع به خود یاد آوری می کنیم که همین حالا می توانیم خوشحال باشیم . ما نباید هیچگاه خود را در دام نیازها و تمایلات بی پایان اسیر سازیم . محدود کردن تمایلات اساس سپاسگزازی است که به شادمانی و قناعت منتهی می شود . این محدودیت ، توافقی خود ساخته ، عادی ، انعطاف پذیر و غیر رسمی و غیر قرار دادی است تا زندگی را با فکر کاش بهتر از این باشد خراب نکند .