آشنایی با شعرا ، نویسندگان و هنرمندان شهرستان شاهرود و استان
آشنایی با عبدالرزاق ( مجید ) اخیانی از زبان خود شاعر
ابراز محبت یار شفیق و مسئول محترم دو هفته نامه بامداد شاهرود ، جناب استاد ریاحی موجب شد که ناخواسته پرده ای را کنار بزنم که در پشت آن چیز جالب یا منظری در حد انتظار نیست . چه خود می دانم که معرفی بنده به نام شاعر به لطیفه بیشتر شبیه است تا واقعیت .
شاید طبع آزمایی گاه گاه این تصور را موجب شده باشد ؛ آن هم برای کسانی که حداقل دیوان یک شاعر را کم و بیش خوانده باشند پیش می آید و عجب نیست . بگذریم .
اگر معرفی لازم است با نام عبدالرزاق اخیانی در مهر ماه 1306 شمسی زندگی من شروع و تا شهریور 1320 در فضای بسته ی استبداد رضاخانی گذشت حاصل آن دوره ی تحصیل تا پایان سال سوم متوسطه بود .
با ورود قوای بیگانه که همه ی امکانات کشور را مصادره کردند فضای بازی را هم سبب شدند که آن هم محاسن و عوارض خود را داشت . تا اینکه در سال 1328 پس از بازگشت از خدمت سربازی به استخدام آموزش و پرورش در آمدم و به تدرس پرداختم و در این خلال با مطالعه آزاد به اخذ دیپلم نائل گردیدم . در این دوران بود که آشنایی با اهل ادب و خوشه چینی از خرمن بزرگان گرایش به شعر را به دنبال داشت که همچنان ادامه دارد ؛ والسلام .
شاهرود
سروده ای از عبدالرزاق اخیانی :
شاهرود ای خطه مهمان پذیر
خوان رنگین خداوند قدیر
چار عنصر سازگاری کرده اند
تا شدی چون حسن خوبان دلپذیر
ساحتی مطلوب هر آرام جوی
ساکنینت گرم خوی و گرمگیر
پشت دولت داده بر البرز کوه
پای عزت هشته بر فرق کویر
نی به تابستان هوا آتش نشان
نی زمستانت بسان زمهریر
صبح دم از بوستان آرد نسیم
ارمغان بر بام و در ، بوی عبیر
هر که را بر خاک تو افتد گذر
از دیار سرد سیر و گرمسیر
گر به چشم عیب جویی ننگرد
لب به تحسین می گشاید نا گزیر
می نماید در چمنزارت بهار
جلوه سبزینه چون فرش حریر
زندگی را در تو شیرین می کند
بلبلان بر شاخ و بط در آبگیر
یک طرف دستان همی خواند سرود
یک جهت گنجشک می دارد صفیر
باد و باران بهارت می دهند
مژده انعام حق در ماه تیر
چون هوایت زندگی در اعتدال
بی نوا قانع ، توانا دستگیر
هست هر کس وام دار سعی خویش
برکنار از منت خان و امیر
لیک خاک پای ارباب کمال
سرمه چشم کبیر است و صغیر
تا که باشد دین و دانش بارور
زاید از دامان تو خیر کثیر
مردمت بر سفره دانش حریص
لکن از چشم و دهان و دست سیر
زمره دانش پژوهت سخت کوش
جملگی در عین عزت سر به زیر
نوجوانانی بحق نعم الفتی
سالمندانی بحق نعم الکبیر
مرد و زن قائم به انصاف و عفاف
گویی از پستان دین خوردند شیر
این همه از لطف یزدان است و بس
گر نباشد مایه ، نان گردد فطیر
خاستگاه بایزید و بوالحسن
زیست گاه مردم روشن ضمیر
شهروندانت همه یار تواند
همچنان رزاق از برنا و پیر
تا شوی هر سال و مه آبادتر
تا نماند در تو بیکار و فقیر
ما و دست همت و پای طلب
ما و چشم یاری از نعم النصر
نشریه بامداد : برای شاعر خوب و عزیز ، جناب آقای عبدالرزاق اخیانی ، طول عمر ، سعادت ، بهروزی و تندرستی آرزو می کند .
بامداد شاهرود . صفحه 4 . پیش شماره 2
7/8/1390