سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

نیاز های ضروری ما 

هر انسان عادی شش نیاز روانی ضروری دارد . اگر هر یک از این نیازها بر آورده نشود ، فرد بشدت بیقرار می شود و برای ارضای آنها به تب و تاب می افتد . چنین شخصی ممکن است در ظاهر بشاش ، خوش بر خورد و با محیط خود سازگار باشد ، اما در درون احساس کمبود و عدم موفقییت می کند .

 

نیاز به محبت

هر کس میل و نیاز درونی به محبت دارد و می خواهد مورد علاقه و احترام حد اقل یک نفر باشد . با دریافت این مهر و محبت احساس هویت می کند و به ارزش خود پی می برد .

محبت به زندگی ما گرما ، غنا و زیبائی می بخشد . اما فقدان آن باعث سردی و کسالت روحی می شود .

 

امنیت دومین نیاز ضروری انسان است .

انسان موجود پیچیده ای است و نیاز های متعددی دارد . او زمانی احساس امنیت می کند که :

بتواند نیاز های اولیه زندگی کنونی و آتی خود را تامین کند .

جان و مال و حیثیتش در سایه حکومتی صالح در امان باشد .

یقین باید که مرضی او را از پا در نخواهد آورد .

و سرانجام ، کسانی را داشته باشد که در تنگناها به یاریش بشتابند .

 

ابراز خلاقیت سومین نیاز حیاتی بشر است .

اگر کسی در حرفه یا کار خود خلاق و سازنده نباشد ، خوشحالی را به معنای واقعی اش تجربه نمی کند . این طبیعی است که انسان بخواهد شناخته شود و در این جهان به حساب آید . چنانچه این امکان از او دریغ شود ، احساس کسالت و بی ثمری می کند . اما در صورت ابراز خلاقیت سرزنده و با نشاط می شود و به رضایت درونی می رسد . سرکوب هر نوع خلاقیت به نا آرامی ، تشویش ، سرخوردگی ، و سرانجام به از دست دادن غرور شخصی می انجامد .

 

مورد چهارم نیاز به قدر شناسی است .

هر کس نیاز دارد در ازای خدمتی که برای دیگران انجام می دهد ، مورد احترام و قدردانی قرار گیرد . در نظرشان مهم جلوه کند و کارش مفید و ارزشمند تلقی گردد . عدم قدردانی چنان باعث آزار آدمی می شود که گاه مجبور به ترک کار خواهد شد .

 

نیاز پنجم تنوع و گریز از یکنواختی است .

هیچ موجود زنده ای را نمی توان یافت که به کار یکنواخت و کسل کننده بپردازد و احساس ناراحتی و بیماری نکند . هر کاری که برای مدتی طولانی ادامه یابد ، کسالت بار می شود . اما با یک ابتکار جدید می توان یکنواختی را به تنوع بدل ساخت .

 

نیاز ششم رضایت از خویشتن است .

هر کس ، برغم سر خوردگی ها و شکست های کوچک و بزرگ ، تلاش می کند اعتماد به خویشتن را به نوعی حفظ کند و به زندگی ادامه دهد . انسان هر قدر هم کم استعداد باشد یا صفاتی ناپسند داشته باشد ، بازهم خصلت خوبی در خود می یابد که باعث رضایتش شود .

افرادی که هیچ نشانی از رضایت از خویشتن در آنها دیده نمی شود ، خود را کاملا شکست خورده می پندارند و در این تصورند که دیگر کاری برای انجام دادن ندارند . در نتیجه دست از هر گونه تلاش بر می دارند . احساس بی ارزش بودن همه وجودشان را فرا می گیرد . فکر می کنند در این جهان جائی ندارند و آینده ای تیره و تاریک در انتظارشان است . آنها بیمار ترین ، بدبخت ترین و قابل ترحم ترین مردمان هستند .

بامداد شاهرود . صفحه 2 . پیش شماره 1

7/7/1390

 


نگذاریم زندگی حرام شود

از یک چیز مطمئن باشید ، زندگی می تواند حرام شود .

می پرسید : چگونه ؟

حرام شدن زندگی در عشق هائی است که در سینه داریم ، اما ادا نمی کنیم .

در استعداد ها و توانائی هائی است که از آنها بهره مندیم اما به کار نمی بندیم .

در نا ایمنی خودخواهانه و عاجزانه ایست که خود را برای هیچ چیز به مخاطره نمی اندازیم . وقتی راحت طلب می شویم و راه بی خطر و امن را بر می گزینیم .

وقتی تمایل به پرداخت بهای خواسته هایمان نشان نمی دهیم .

و بالاخره ، علت حرام شدن زندگی در آن است که ما نتوانسته ایم منحصر به فرد بودن زندگی خود را درک کنیم .

بامداد شاهرود . صفحه 2 . پیش شماره 1

7/7/1390

 

 

 


قورباغه نا شنوا و معجزه تشویق !

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند دیگر چاره ای نیست ، شما به زودی خواهید مُرد .                                                        

 

دو قورباغه ، این حرفها را نا دیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند امّا قورباغه های دیگر ، دائماً به آنها می گفتند که دست از تلاش بـردارید چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مُرد . بالاخره یکی از دو قورباغه ، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت . او پس از مدتی دراوج نا امیدی و شکست جان باخت . امّا قورباغه دیگر با حداکثر توانش بـرای بیرون آمـدن از گـودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند دست از تلاشِ بی نتیجه بردار ، امّا او با قدرتِ بیشتری به کوششِ خود ادامه می داد و بالاخره به هر زحمتی بود توانست از گودال خارج شود .

وقتی از گودال بیرون آمد ، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی ؟

 

پس از مدتی معلوم شد که قورباغه ناشنواست . در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند !

بامداد شاهرود . صفحه 2 . پیش شماره 1

7/7/1390

 


  « فرو« فرومد» یاقوت کویر

گرد آگرد آورنده ، عکس و طراحی : حسن شهنما

ویتار ویراستار و مترجم : مژده شهنما

به سبه سفارش : شرکت ساختمانی تاسیسات و خدماتی دژ سامان

ناشنناشر : انتشارات دانشگاه صنعتی شاهرود ، 1390

از سااز سری کتابهای گردشگری شهرستان شاهرود

این اااین کتاب در سال 1390 به همت حسن شهنما مولف و عکاس شاهرود و با کمک مالی شرکت ساختمانی دژسامان شاهرود با مدیریت حشحشمت الله نظری از فرومدی های مقیم شاهرود در انتشارات دانشگاه صنعتی شاهرود منتشر شد .

بامداد شاهرود . صفحه 2 . پیش شماره 1

7/7/1390


عشق و ایمان

بشر حافی گفت : در بازار بغداد می رفتم که یکی را هزار تازیانه می زدند اما آن مرد فریادی نمی کشید سرانجام او را به زندان بردند .

دنبال او رفتم از او پرسیدم : این تازیانه ها را برای چه به تو زدند؟

گفت : از آنکه شیفته عشقم !

گفتم : چرا زاری نکردی تا ترا عفو کنند؟

گفت : زیرا معشوق من در نظاره من بود و چنان غرق او بودم که پروای زاریدن نداشتم .

گفتم : اگر به وصال او رسی چه می کنی؟

نعره ای زد وجان نثار کرد !

آری اگرعشق درست بود بلا به رنگ نعمت گردد .

بامداد شاهرود . صفحه 2 . پیش شماره 1

7/7/1390