سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

ریشه ی ضرب المثل ها ...

فوت کوزه گری!

پس از چند روزی او را پشت چرخ نشاند و به او ساختن کوزه و کاسه را آموخت. بعد از همه این کارها به جوان یاد داد که چه طور باید کوزه ها و کاسه ها را بعد از خشک شدن، لعاب داد و در کوره گذاشت تا سفت و محکم شوند. هنوز چند روزی از کار کارگر جوان در کارگاه کوزه گری نگذشته بود که او رفت و ناپیدا شد.

استاد کوزه گر نگران شد و خیال کرد شاگردش بیمار و ناخوش شده است. ولی برای او خبر آوردند که شاگرد جوانش، یک کارگاه کوزه گری راه انداخته و دیگر قرار است برای خودش کار کند. استاد پیر آرزو کرد که شاگرد جوانش موفق شود و به آنچه که دوست دارد، برسد.

کوزه گر جوان، در کارگاهش مشغول کار شد. روزها و هفته ها گذشت تا توانست مثل استادش کوزه و کاسه هایی بسازد؛ ولی هر کس کاسه های او را می خرید؛ زود پس می آورد و می گفت: « این مال خودت! با یک بار شستن، رنگ آن پرید .»

پس از مدتی، دیگر هیچ کس برای خرید کاسه سراغ کوزه گر جوان نمی رفت و همه از استاد او کاسه و کوزه می خریدند. کوزه گر جوان وقتی وضع کار و کاسبی خود را این طور دید، افسرده و غمگین شد. او چاره کار را از این و آن پرسید. آنها به او گفتند :« باید پیش استاد کوزه گر بروی. اگر قرار است کسی چیزی بداند، فقط اوست که می داند . »

کوزه گر جوان، چاره را در این دید که نزد استاد کوزه گر برود، هرچند که این کار برایش خیلی سخت بود. یک روز صبح قبل از آن که مردم محله، کوزه گر جوان را ببینند، پیش استاد کوزه گر رفت. او جلوی در کارگاه دست به سینه ایستاد و سلام کرد و گفت: « استاد مرا ببخشید، رسم شاگردی را به جا نیاوردم و پیش از آن که همه چیز را از کوزه گری بدانم، کارگاهی برپا کردم؛ ولی نمی دانم چرا یک نکته را یاد نگرفتم. من نیامده ام که آن را بدانم؛ آمده ام بگویم که مرا ببخشید و از این قدرنشناسی من گذشت کنید! من بدون اجازه استاد، کارم را شروع کردم. »

استاد کوزه گر، کاسه ای را برداشت و به آن فوت کرد و گفت:« پسرم تو همه کارها را خوب یاد گرفتی، فقط فوت کوزه گری را نیاموختی. »

کوزه گر جوان با تعجب پرسید:« فوت کوزه گری؟ این چه کاری است؟»

استاد کوزه گر لبخند مهربانی زد و گفت:« روی کاسه ها، قبل از آن که در ظرف لعاب فرو بروند و لعاب داده شوند، گرد و غبار می نشیند. تو باید پیش از لعاب دادن، به کاسه ها فوت می کردی تا غبار آنها گرفته شود. تو غبار را از کاسه ها پاک نمی کردی. بعد کاسه ها هم خوب لعاب داده نمی شدند. حالا فوت کوزه گری را یاد گرفتی؟»

از آن پس اگر کسی در کاری بدون تجربه وارد شود و از دانش و تجربه دیگران هم استفاده نکند، ضرب المثل « فوت کوزه گری !» حکایت حال او می شود.

 


خوب زندگی کنیم

 زندگی آن چیزی است که ما آن را می سازیم ، همیشه بوده است ، همیشه خواهد بود .

چگونه می توان تا پایان عمر، نیرو و نشاط جوانی را حفظ کرد ، و شبح لرزان ناکامی و پیری را از خود دور ساخت ؟

رسیدن به این مقصود سهل و آسان است ، و در این خلاصه می شود که فکر و خیال و اندیش? جوان را در خود حفظ کنیم ، و طراوات روح و قلب خویش را از دست ندهیم .

برای بهره بودن از زندگی ، و به دست آوردن پیروزی در کارها ، که سعادت حقیقی بسته به آن است ، نخست هدف های خود را در زندگی مشخص سازیم ، و آنوقت درباره رسیدن به این هدف ها بیندیشیم .

بیشتر اشخاص ، عمری به سر می آوردند ، بی آنکه خود دانسته باشند از زندگی چه می خواهند! و راه مشخصی برای پیمودن آن در زندگانی خود پیش نگرفته اند! این اشخاص در کارهای خود برنامه روشنی ندارند و خود را به دست تصادف ها و پیش آمدها سپرده اند . نشسته اند تا ببینند چه پیش می آید ، آنوقت اگر شد ، کاری انجام می دهند ! اشخاص راه راست و درست زندگی را که بسر منزل مقصود میرسد ، در نیافته و نخواسته اند بشناسند ، این است که از طریق صواب منحرف شده اند .

همچنین نقشه هایی که برای رسیدن به هدف و انجام دادن کارهای خود می کشیم و شیوه یی که پیش می گیریم ، باید نقشه یی عملی و شیوه  ی پسندیده باشد . نکت? دیگر اینکه هدف نهایی ما نباید پست و کوچک باشد .

هر لحظه از زندگی انسان باید دارای هدف بزرگتری باشد ، یعنی ما باید در پی مقاصد برجسته و شرافتمندانه قدم برداریم . به طوری که فکر رسیدن به این مقصود تمام نیروی جسمی و روحی و مادی و معنوی ما را به کار اندازد ، و در ضمن عقل ما را صیقل دهد ، و افق تازه یی در برابر افکار و خیالات ما بگشاید ، و به راه زندگانی ما پرتوی افکند که برازند? هدف شرافتمندان? ما باشد .

ما باید برای رسیدن به هدف ، تمام نیروی خود را به کار بریم ، یعنی قوای نهفته خود را به کار اندازیم و روح خویش را از بندهایی که بدان زده ایم برهانیم . آنوقت خواهیم دید که چه نتایج درخشانی از زندگانی خود می توانیم گرفت .

شک نیست که در وجود هر کس ، سرچشمه یی از بصیرت و وجدان وجود دارد که از عواطف و عوامل محرک زندگی موج می زند . از این سرچشمه است که انسان می تواند راه راست و درست را پیش گیرد .

این قدرت نیز در ما هست که شعور باطن و ظاهر خود را با افکار و اندیشه های سالمی مسلح سازیم و روح خود را از تارهای بدبینی و یاس بیرون آوریم ، و به جای آنکه بگذاریم عوامل فساد بر ما چیره شود، بخواهیم که عوامل مثبت و نیرومند خیر و نیکی و امید و خوشبینی، عرصه روح ما را روشن سازند ، و ما را به راه راست و هدف بزرگ زندگی هدایت کنند .

فاجعه عصر حاضر در این است که بسیاری از مردم ، دستخوش نومیدی و تسلیم یاس شده اند . زیرا احساس می کنند که بر سرنوشت خود حاکم نبوده و نیستند .

مردم این زمانه از فرط حرص و سرگشتگی ، دائم در اضطراب و نگرانی به سر می برند ، در صورتی که ما می توانیم آرامش روحی و تسکین خاطر را در نمازی که به درگاه خدا می گزاریم ، در اندیشه های عمیق و تأملات عابدانه ، در مطالع? کتابهای امید بخش و مقدس ، در عشق ، در مطالع? شعرهای شیوا ، در موسیقی دل انگیز و تماشای طبیعت روح   پرور و خلاصه در تمام این قبیل چیزها ، بنا به طبع و مزاجی که داریم ، به دست آوریم . در هر صورت این ایمان است که یاس و نامیدی را از ما دور می سازد ، و طبعا نمی گذارد که هرگز در زندگی احساس شکست یا تباهی کنیم .

خوشبختی حقیقی هنگامی به دست می آید که انسان مشغول کار است . ما وقتی با تمام قوا مشغول کار شدیم ، احساس سبکی و شور می کنیم . کار، عامل اصلی و ضروری زندگانی توام با کامیابی و شادی و سعادت است .

اما کار باید ما را به سوی تعالی روحی سوق دهد ، و بهترین طرز کارکردن آن است که انسان بتواند قوا و حواس خود را در آن متمرکز سازد . تنها با کار کردن است که انسان می تواند برای همیشه سالم و جوان بماند . آنان که خیال می کنند با کار کردن پیر می شوند ، اشتباه می کنند زیرا بیکاری یا عدم علاقه به کار است که انسان را پیر می کند . کار امروز، مایه توفیق فردا است .

دلیر و امیدوار زندگی کنیم و لذت سعی و عمل  را بچشیم تا همیشه با نشاط باشیم و از زندگی بهره   ور شویم .

 

 

 


چای نعنا یا پونه (طبیعت گرم)

خواص : ضداسهال و استفراغ ، ضد نفخ ، مقوی معده ، خوش بوکننده دهان ، رفع خستگی ، مؤثردردرمان بیماری های ریوی از جمله تنگی تنفس ، آسم ، سرفه ، مقوی قلب ، مؤثردر درمان سرماخوردگی .

طرز تهیّه : یک قاشق غذاخوری + 2 لیوان آب جوش + نبات

چگونگی دم کردن چای های گیاهی

برای دم کردنی های گیاهی بهتر است از قوری های چینی یا شیشه ای استفاده شود . قوری را روی حرارت غیر مستقیم کتـری یـا سمـاور قرار دهید . برای دم کشیدن 15 دقیقه کافی است امّا هر چه بیشتر دم بکشد بهتر است . چای را صاف نموده و میل نمائید . دم کشیده و صاف کرده چای های گیاهی تا چند روز قابل مصرف است .

 

 


علی ای همای رحمت تـو چـه آیتی خـدا را 

کـه بـه مـاسوا فکندی همه سایـه‌ی هما را

دل اگـر خـداشناسی همه در رخ علـی بین

بـه علی شناختم مـن بـه خدا قسم خدا را

بـه خـدا کـه در دو عـالم اثـر از فنا نماند

چـو عـلی گرفته باشد سـر چشمه‌ی بقا را

مـگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

بـه شرار قهـر سوزد همه جـان مـاسوا را

بـرو ای گـدای مسکین در خانه‌ی علی زن

کـه نگین پـادشاهـی دهـد از کرم گدا را

بجز از عـلی کـه گوید به پسر که قاتل من

چـو اسیر تست اکنون بـه اسیر کن مدارا

بجز از علـی کـه آرد پسـری ابـوالعجائب

کـه علـم کنـد بـه عالم شهدای کربلا را

چو بـه دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چـو علی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چـه نـامـم شه ملـک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

کـه ز کـوی او غباری بـه من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

کـه ز جـان مـا بـگردان ره آفت قضـا را

چـه زنـم چـو نای هردم ز نوای شوق او دم

کـه لسان غیب خوشتر بنوازد ایـن نـوا را

« همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

بـــه پیــام آشنـائـی بنـوازد آشنـا را»

ز نـوای مـرغ یـا حـق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا