11 اسفند ماه 1390 : ولادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام . ( 222 هجری . قمری )
ولادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام مبارک باد
11 اسفند ماه 1390 : ولادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام . ( 222 هجری . قمری )
ولادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام مبارک باد
نگذار زنجیر عشق به شما ختم بشود !
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه ، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .
آن زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود .
اسمیت پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت : من اومدم کمکتون کنم .
زن گفت : صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد ، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست و آماده رفتن شد ، زن پرسید : من چقدر باید بپردازم ؟
اسمیت به زن گفت : شما هیچ بدهی به من ندارید . من هم در این چنین شرایطی بوده ام . و روزی یک نفر هم به من کمک کرد . همانطور که من به شما کمک کردم . اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت را به من بپردازی ، باید این کار را بکنی . نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشود !
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی را دید و رفت داخل تا چیزی بخوره و بعد راهش را ادامه بدهد ، ولی نتوانست ، بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذرد که می بایست هشت ماهه باردار باشد و از خستگی روی پا بند نبود .
او داستان زندگی پیشخدمت را نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار ش را بیارود ، زن از در بیرون رفته بود ، درحالیکه بر روی دستمال سفره یاد داشتی را باقی گذاشته بود .
وقتی پیشخدمت نوشته زن را می خواند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یاد داشت چنین نوشته بود : شما هیچ بدهی به من ندارید . من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد ، همانطور که من به شما کمک کردم . اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت را به من بپردازی ، باید این کار را بکنی . نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشود!
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خانه رفت در حالیکه به آن پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت : دوستت دارم اسمیت همه چیز دارد درست می شود .
به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکند و قول بدهیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشود .
گفتگو با خدا
این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام « ریتا » در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت ، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند . این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .
گفتگو با خدا
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم
خدا گفت : پس می خواهی با من گفتگو کنی ؟
گفتم : اگر وقت داشته باشید .
خدا لبخند زد .
وقت من ابدی است .
چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی بپرسی ؟
چه چیز بیش از همه ، شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟
خدا پاسخ داد …
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .
عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند .
این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند .
و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند .
این که با نگرانی نسبت به آینده فکر می کنند .
زمان حال فراموش شان می شود .
آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال .
این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد .
و آنچنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .
بعد پرسیدم …
به عنوان خالق انسان ها ، می خواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟
خدا دوباره با لبخند پاسخ داد :
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .
اما می توان محبوب دیگران شد .
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد .
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .
با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند .
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .
یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند .
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند .
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند .
و یاد بگیرند که من اینجا هستم .
همیشه .
روز درختکاری
درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلی افریدگار عالم است . قرنهاست که آدمی در سایه شاخسارشان از شدت گرما و تابش خورشید در امان مانده و از میوه های الوان و شیرینشان بهره مند گشته است . در ایران روز 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان هفته منابع طبیعی نامگذاری شده است که نخستین روز این هفته یعنی 15 اسفند روز درختکاری است . امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری ، درختان نقش مهم تری در زندگی بشر ایفا می کنند ، از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منابع تامین کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی ، لوازم التحریر ، الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ی ریه های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی در سلامت اعضای جامعه را ایفا می کنند . علاوه بر این درختکاری با اعتقادات مذهبی مردم نیز پیوند دارد ، تا حدی که کاشت درخت نوعی عبادت محسوب می شود .
من و تو با دستهایمان نهال کوچک را به خاک سرد اسفند می سپاریم و آفتاب ، گرمای خویش را هدیه راه طولانی اش می کند و آب ، با پاکی اش بدرقه شکفتن اش می شود . زمین سبز ، دوست داشتنی و خیال انگیز است . چشم را نوازش می دهد و زبان را به تسبیح وا می دارد . ما با هم در روز درختکاری قراری سبز می گزاریم و همدیگر را به کاشت و حفظ این موجود زیبای خداوندی سفارش می کنیم . این قامت بلند با شکوه ، طلای سبزی است که زیستن ، شکوفایی ، حرکت و پویایی را به ما می فهماند . خداوند این موجود سبز و با برکت را مایه عبرت ، حکمت و قدرت خویش قرار داده است و ما نیز در جهت باروری این حکمت بی نظیر و ارزشمند تلاش خواهیم کرد.
5 اسفند ماه 1390 : روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی
محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در تاریخ 15 جمادی الاول 598 هجری قمری در طوس ولادت یافته است . او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران کودکی ، جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید . طوسی یکی از سرشناسترین و با نفوذترین چهره های تاریخ فکری اسلامی است . علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد خالویش بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت . تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت . خواجه نصیرالدین طوسی را دستهای از دانشوران خاتم فلاسفهای و گروهی او را عقل حادی عشر ( یازدهم ) نام نهادهاند .
در سال 672 هجری قمری خواجه نصیرالدین طوسی با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمع آوری و به مراغه بازگرداند . اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی الحجه سال 672 هجری قمری در کاظمین نزدیک بغداد دار فانی را وداع گفت . خواجه نصیرالدین طوسی ستاره درخشانی بود که در افق تاریک مغول درخشید و در هر شهری که پا گذارد آنجا را به نور حکمت و دانش و اخلاق روشن ساخت و در آن دوره تاریک وجود چنین دانشمندی مایه اعجاب و اعجاز بود.