پسرم ، دخترم ، صبور باش !
روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی ؛ سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی .
اگر من در هنگام غذا خوردن ، خودم را کثیف کردم ، اگر نتوانستم ، خودم ، لباسهایم را بپوشم صبور باش . و زمانی را به خاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم .
اگر در هنگام صحبت با تو ، مطلبی را هزار بار تکرار کردم ، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده . و زمانی را به خاطر بیاور که تو خردسال بودی ، و من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بروی .
هنگامی که مایل به حمام رفتن نبودم ، مرا خجالت نده و به من غر نزن . زمانی را به خاطر بیاور که من برای به حمام بردن تو ، به هزار کلک و ترفند متوسل می شدم .
هنگامی که ضعف مرا در استفاده از پیشرفت های جدید علمی می بینی ، به من فرصت فراگیری آن را بده و با لبخند تمسخر آمیز به من نگاه نکن . من به تو چیزهای زیادی آموختم ... چگونه بخوری ؛ چگونه لباس بپوشی ... و چگونه با زندگی کنار بیایی .
هنگامی که در زمان صحبت ، موضوع بحث را از یاد بردم ، به من فرصت کافی بده که به یاد بیاورم که در چه مورد بحث می کردیم و اگر نتوانستم به یاد بیاورم ، از من عصبانی نشو . مطمئن باش که ، آنچه برای من مهم است با تو بودن و با تو سخن گفتن است نه موضوع بحث !
اگر مایل به غذا خوردن نبودم ، مرا مجبور نکن . به خوبی می دانم که چه وقت باید غذا بخورم . و اگر یک روز به تو گفتم که نمی خواهم بیش از این زنده باشم و دوست دارم که بمیرم ... عصبانی نشو . روزی خواهی فهمید که من چه می گویم !
تو نباید از اینکه مرا در کنار خود می بینی احساس غم ، خشم و ناراحتی کنی . تو باید در کنار من باشی و مرا درک کنی و مرا یاری دهی ، همانگونه که من ترا یاری کردم که زندگی ات را آغاز کنی . مرا یاری کن در راه رفتن .
مرا با عشق و صبوری یاری ده که راه زندگیم را به پایان ببرم . من نیز پاداش تو را با لبخندی و عشقی که همواره به تو داشته ام خواهم داد . دوستت دارم پسرم . دوستت دارم دخترم .