سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

سرپرست هنرمند یا هنرمند سرپرست !!

گوشه ای از توانایی های محسن امیری سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شاهرود در زمینه نقد ، بررسی و داوری .

مسئوول نقد و بررسی اولین جشنواره نمایشنامه خوانی مشهد ( سال83  )

بازبین، داور و منتقد دومین جشنواره نمایشنامه خوانی مشهد ( سال84  )

مسئوول نقد و بررسی سومین جشنواره نمایشنامه خوانی مشهد ( سال85 )

داور جشنواره سراسری تئاتر ملی در کل کشور ( سال85 )

بازبین و مسئوول نقد و بررسی چهارمین جشنواره نمایشنامه خوانی مشهد ( سال86 )

کارشناس نقد و ارزشیابی تئاتر صحنه ای در جشنواره سراسری " حضور"

داور بازبینی هفتمین جشنواره استانی تئاتر مهر ورزان خراسان رضوی

عضو شورای گزینش متون نوزدهمین جشنواره تئاتر استان خراسان رضوی

عضو هیات داوران بیستمین جشنواره تئاتر استان سمنان

عضو هیات انتخاب جشنواره های تئاتر استان خراسان رضوی

 


پذیرفتن مسئوولیت

شخصیت کنونی شما بر حسب انتخاب و گزینش خودتان شکل گرفته است. اگر کمرو و خجالتی هستید، ژن کمرویی را به ارث نبرده اید، بلکه آن را به عنوان خلق و خوی خویش برگزیده اید. اگر آتشی مزاج هستید، عصبیت را به عنوان یک عادت پذیرفته اید.

جیمز آلن میگوید: « اوضاع و احوال زندگی هرکس ، نمایانگر طرز فکر اوست.»

به عبارت ساده، زندگی محصول تفکر و اندیشه ماست. اگر پول کلانی به دست نمی آورید یا اگر زندگی بر وفق مرادتان نمی گذرد، به این دلیل نیست که در فلان خانواده به دنیا آمده اید، رنگ پوستتان چنین است، یا فلان کس رئیس شماست، بلکه همه چیز به باورها و نگرشهای شما بستگی دارد. برای بسیاری از مردم کار شاقی است که مسئوولیت رویدادهای زندگیشان را تماما به عهده بگیرند.

به جای اینکه بگویید: « چرا دیگران با من چنین رفتاری دارند؟»

باید بگویید: «چه کرده ام که به دیگران اجازه داده ام با من چنین رفتاری داشته باشند و چگونه می توانم به آنها بیاموزم که دیگر تحمل چنین رفتاری را ندارم.»

الینور روزولت گفته نغز و جالبی دارد. او میگوید: « هیچکس نمی تواند شما را آلت دست کند، مگر با رضایت خودتان.»

اگر مسئوولیت نابسامانیها را به گردن نگیرید، راه را برای هر تغییری سد کرده اید و باید آنقدر منتظر بمانید تا آنچه یا آنکس که با شما چنین کرده روزی به دلخواه رفتارش را با شما تغییر دهد. قبول مسئوولیت اگر چه ناگوار است، اما نیروی محرکه ای است که توانایی بهبود شرایط را در انسان پدید می آورد.

زندگی شما بازتاب ذهنیات شماست و میزان توانائیهای روحیتان را آشکار میکند.

 


اشتباهاتی که زندگی شما را به جهنم تبدیل می کند!

افکار و عقاید : زندگی تان تحت کنترل افکار شماست. افکاری که شما به آنها قدرت و اختیار می دهید، تعیین کننده چگونگی حال، احساس و نگرش تان به جهان است.

در حقیقت، افکار چیزی نیستند جز تلقین هایی که می آیند و می روند. با این وجود، هنگامی که ما دچار فکری وحشتناک می شویم، آن فکر را باور کرده و شروع می کنیم به تجزیه و تحلیل کردن تا از وقوع فاجعه جلوگیری کنیم، درحالی که راهی برای پیشگیری وجود ندارد.

اگر با افکار خود، بدون درگیر شدن با آنها روبرو شوید، در این صورت، افکار می گذرند و از شما دور می شوند. اکثر دلواپسی ها، نگرانی ها و شک و تردیدها از شما ناشی می شوند. این شما هستید که باعث به وجود آمدن آنها می شوید، در واقع آنها وجود ندارند.

کنترل کردن دیگران: شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید، آنها زندگی خاص خود را دارند. اگر سعی دارید فردی را کنترل کنید یا تغییر دهید، در این صورت، انرژی خود را هدر خواهید داد. کمک به افراد، با تغییر دادن آنها حاصل نمی شود، بلکه با تغییر خودمان ممکن می شود.

زمانی که از تغییر دادن دیگران دست می کشید، می توانید شروع به تغییر دادن زندگی خود کرده و به سوی آنچه برایتان اهمیت دارد حرکت کنید.

خیال ها و رویاها: شما می توانید آنچه را که دوست دارید، انجام دهید. حتما شما هم رویاها و آرزوهایی در سر دارید که تنها خودتان با سعی و کوشش می توانید به آنها دست یابید. هر عذر و بهانه ای را دور بیندازید. از امروز شروع کنید. از خود بپرسید: « در حال حاضر چه کاری می توانم انجام دهم که باعث خشنودی و رضایت قلبی ام شود؟»

عدم احساس مسئوولیت: باید احساس مسئوولیت کنید. هیچ کس در هیچ موردی نسبت به شما بدهکار نیست. اگر زندگی شما آنطور که خواهان آن هستید، نیست، در این صورت، باید به تنهایی نیروی لازم برای تغییر آن را فراهم آورید. ممکن است شرایط و موقعیتی در زندگی شما وجود داشته که قابل تغییر نباشد، اما همیشه چیزی برای تغییر دادن وجود دارد . تا زمانی که هیچ مسئوولیتی درخصوص زندگی خود برعهده نگیرید، چیزی اتفاق نخواهد افتاد.

عدم تمرکز: آیا می دانید چه می خواهید؟ اغلب افراد نمی دانند، اما شما باید چند هدف داشته باشید. این اهداف می توانند هر چیزی باشند اما باید شما را به جلو سوق دهد. البته فقط داشتن تمرکز کافی نیست، باید اقدام کرد.

نداشتن فعالیت: اگر دست به عمل نزنید، نمی توانید مسائل را حل کنید. فقط با فعالیت های فکری و ذهنی نمی توانید به زندگی ایده آل و مطلوب خود دست یابید، باید عمل کنید.

عدم توجه به ندای درونی: به توصیه های دیگران که از علایق شما شناختی ندارند توجه نکنید. خودتان باید برای آنچه که می خواهید انجام دهید، تصمیم بگیرید. به ندای درونی خود، گوش دهید. بعد از این، کجا می خواهید بروید؟ چه کاری می خواهید انجام دهید؟

 


مهدی آذر یزدی ، ، نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان ایران را بهتر بشناسیم  

18 تیر، روز درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان ایران است. گفته می شود که پیشنهاد اولیه ثبت 18 تیر به عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان از سوی بنیاد مهدی آذریزدی بوده است.

مهدی آذر یزدی در سال 1301  شمسی در خرمشاه از توابع بزد در یک خانواده جدید الاسلام به دنیا آمد.خانواده او جزو خانواده‌های جدیدالاسلام‌ها بودند. آنها قبلاً زرتشتی بودند و سه چهار نسل پیش مسلمان شدند.

مهدی مختصر خواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فرا گرفت و در 14 سالگی همراه با کار رعیتی و یا شاگرد بنایی مدت یک سال و نیم‌ صبح‌های تاریک به مدرسه خان می‌رفت.

او تا طلوع آفتاب نزد یک « آشیخ» که او هم روزها در گیوه ‌فروشی کار می‌کرد با سه شاگرد دیگر یاد گرفتن عربی را با اصرار پدر شروع کرد .آذر یزدی در همان سن و سال بود که « نصاب» را حفظ کرد و تا « انموزج و الفیه» خواند که بعد آن را رها کرد.پدرش حاج علی‌اکبر رشید در همان خرمشاه زراعت می‌کرد و به امور دینی و مذهبی سخت متعصب بود.

او از ذوق و قریحه شاعری بی ‌بهره نبود و به همین خاطر دیوانی از اشعار در مدایح و مراثی ائمه اطهار از خود به جا گذاشت.

آذر یزدی سال‌ها پیش در گفت‌وگو با روزنامه پیمان یزد درباره پدرش گفته بود که او « مدرسه دولتی و کار دولتی و لباس کت و شلوار را حرام می‌دانست و به همین علت او را به مدرسه نگذاشت.»

به گفته او، قرآن، مفاتیح الجنان، حلیه المتقین، عین الحیات، معراج السعاده، نصاب الصبیان و جامع المقدمات تنها کتاب‌هایی بودند که در خانه آنها دیده می‌شدند.

اولین حسرت زندگی مهدی

آذر یزدی در همان سن و سال بود که اولین حسرت زندگی خود را تجربه کرد.او در گفت‌وگو با همان روزنامه گفته بود «اولین بار که حسرت را تجربه کردم، موقعی بود که دیدم پسرخاله پدرم که روی پشت بام با هم بازی می‌کردیم و هر دو هشت ساله بودیم، چند تا کتاب دارد که من هم می‌خواستم و نداشتم.به نظرم ظلمی از این بزرگتر نمی‌آمد که آن بچه که سواد نداشت، آن کتاب‌ها را داشته باشد و من که سواد داشتم، آن‌ها را نداشته باشم.کتاب‌ها، گلستان و بوستان سعدی و تاریخ معجم چاپ بمبئی بود که پدرش از زرتشتی‌های مقیم بمبئی هدیه گرفته بود.شب قضیه را به پدرم گفتم. پدرم گفت اینها به درد ما نمی‌خورد. اینها کتاب‌های دنیایی‌اند. ما باید به فکر آخرتمان باشیم.شب رفتم توی زیرزمین و ساعت‌ها گریه کردم و از همان زمان عقده کتاب پیدا کردم که هنوز هم دارم.»

آذر یزدی درباره اولین تجربه و برخوردش با کتابفروشی می‌گوید که این تجربه مربوط به 14 سالگی اوست ؛ زمانی که در کارگاه جوراب بافی کار می کرد.

او می‌گوید «از کار بنایی به کار در کارگاه جوراب‌بافی کشیده شدم . صاحب کارگاه با «گلباری‌ها» ، صاحبان یگانه کتابفروشی شهر، خویشی داشت. صاحب کارگاه هم جداگانه یک کتابفروشی تأسیس کرد و مرا از میان شاگردهای جوراب بافی جدا کرد و به کتابفروشی برد.دیگر گمان می‌کردم به بهشت رسیده‌ام. تولد دوباره و کتاب خواندن من شروع شد.

در این کتابفروشی بود که فهمیدم چقدر بی‌سوادم و بچه‌هایی که به دبستان و دبیرستان می‌روند ، چقدر چیزها می‌دانند که من نمی‌دانم.

برای رسیدن به دانایی بیشتر یگانه راهی که جلو پایم بود خواندن کتاب بود. سه چهار سال کار در این کتابفروشی، هوس نوشتن و شعر گفتن و با بچه های درس خوانده همرنگ شدن را در من به وجود آورد.»

آمدن مهدی آذر یزدی به تهران و کار در کتابفروشی‌ها

مهدی آذر یزدی دو سال بعد از رفتن رضاخان و در بحبوحه جنگ جهانی دوم به تهران آمد.او در خاطراتش که به صورت مصاحبه با روزنامه پیمان یزد منتشر شده درباره آن دوران گفته است «ناگزیر می‌بایست کاری پیدا می‌کردم تا بتوانم با آن زندگی کنم و این کار حتماً می بایست کاری مطبوعاتی می بود.

در تهران با چند کتابفروشی از راه مکاتبه آشنا بودم ، ولی نمی خواستم بروم و بگویم کار می خواهم. ناشناسانه تقاضای کار کردن را سهل تر می یافتم.پیشتر با مقالات هاشمی حائری انسی پیدا کرده بودم. با خودم گفتم ، یک روزنامه نویس مشهور با همه ارتباط دارد.

نامه ای به ایشان نوشتم و گفتم که کار مطبوعاتی می خواهم. آقای هاشمی قدری توپ و تشر زد و ملامت کرد که به تهران می آیید چه کنید؟! ما خودمان از این شهر در عذابیم و از این حرف ها.

بعد کم کم آرام شد و گفت شما سه شنبه آینده بیا یک فکری برایت می کنم. سه شنبه بعد آقای حسین مکی را در همان اداره صدا کرد و گفت بیا، این همشهری ات آمده.

با آقای مکی در یزد آشنا شده بودم. آقای مکی گفت در خیابان ناصرخسرو با چاپخانه حاج محمدعلی علمی صحبت کرده ام. برو آنجا و بگو مکی مرا فرستاده.همان روز رفتم و در چاپخانه علمی مشغول به کار شدم.»

مهدی آذر یزدی تا اواخر عمرش همچنان با کتابفروشی ها و ناشران کار می کرد.او در کتابفروشی های خاور، ابن سینا، امیرکبیر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و روزنامه های آشفته و اطلاعات و چاپخانه علمی چندین سال کار کرد.

شکست‌های زندگی مهدی

به گفته خودش، دو بار کتابفروشی راه انداخت که هر دو بار ورشکست شد.پس از آن با یکی از کسانی که در چاپخانه آشنا شده بود، شریک شد و به کار عکاسی حرفه‌ای پرداخت.اما مغبون و پشیمان شد. یک بار یک عکاسخانه را خرید، ولی بعد از یک سال واگذارش کرد.

آذر یزدی برای کودکان کتاب می‌نویسد

مهدی آذریزدی را با این حال بیشتر به خاطر کتاب‌هایی می‌شناسند که برای کودکان نوشته است. به ویژه «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب».

او درباره روزگاری که برای اولین بار به فکر نوشتن کتاب برای بچه‌های افتاده بود می گوید «اولین بار که به فکر تدارک کتاب برای کودکان افتادم، سال 1335 یعنی در سن 35 سالگی ام بود.در این سال در عکاسی یادگار یا بنگاه ترجمه و نشر کتاب کار می کردم و ضمناً کار غلط گیری نمونه های چاپی را هم از انتشارات امیرکبیر گرفته بودم و شب ها آن را انجام می دادم.

قصه ای از «انوار سهیلی» را در چاپخانه می‌خواندم که خیلی جالب بود. فکر کردم اگر ساده تر نوشته شود برای بچه ها خیلی مناسب است.جلد اول «قصه های خوب برای بچه های خوب» خود به خود از اینجا پیدا شد.

آن را شب ها در حالی می نوشتم که توی یک اتاق 6 متری زیر شیروانی، با یک لامپ نمره ده دیوارکوب زندگی می کردم.

نگران بودم کتاب خوبی نشود و مرا مسخره کنند.

آن را اول بار به کتابخانه ابن سینا (سر چهار راه مخبرالدوله) دادم. آن را بعد از مدتی پس دادند و رد کردند.گریه‌کنان آن را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر بردم. ایشان حاضر شد آن را چاپ کند».

آثار مهدی آذریزدی

کتاب 8 جلدی «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» جزو پرتیراژترین کتاب‌های ایران بوده است.مدیران انتشارات امیرکبیر به یزد رفتند تا برای انتشار جلدهای نهم و دهم این مجموعه با مهدی آذر یزدی به توافق برسند.اما بیماری و مرگ برنامه ها را به هم زد.

قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن» ، «گربه ناقلا» ، «گربه‌ تنبل» ، «مثنوی» (برای بچه‌ها) و «مجموعه‌ قصه‌های ساده» از جمله کارهای او برای کودکان بود.

آذر یزدی در تجرد مرد

مهدی آذر یزدی 87 سال در تجرد زندگی کرد. با این حال بچه‌ها را دوست داشت و بیش از 50 سال برای آن ها نوشت.او در زندگی هیچ چیز را به اندازه سکوت و آرامش و کتاب دوست نداشت.دوستان و آشنایانش هنگام رفتن به خانه او می بایست رمز خانه اش را بدانند تا در برای آن ها باز شود.

دوستانش می گفتند مثلاً باید دو بار پی در پی به در می کوبیدیم تا او بداند که از دوستانش هستیم و در را برای ما باز کند.

جوائز و نشان‌ها

آذر یزدی سال 1343 از سازمان یونسکو جایزه ای دریافت کرد و سال 1345 نیز دو کتابش به عنوان آثار برگزیده «کتاب کودک» انتخاب شدند.

پس از انقلاب هم چهره ماندگار شد و محفل‌ها و انجمن‌های مختلف برای او بزرگداشت های متعدد برپا کردند.


درس های ناب زندگی

تالیف : بنفشه ریاحی

این روشنی هدف است که به شما نیرو می بخشد . 

آزادی این نیست که هرکس هرچه دلش خواست بکند، بلکه آزادی حقیقی قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود می کند.

باطن وسیرت مردم را در حین بدبختی آنان می‌توان شناخت .

پشیمانی که ما را به راه راست نکشاند ، هیچ ارزشی ندارد .

تمام کسانی که ثروتمند شده اند باور داشته اند که می توانند ثروتمند شوند .

جنگ کشتارگاه کسانی است که همدیگر را نمی شناسند، به نفع کسانی است که یکدیگر را می شناسند ولی همدیگر را نمی کشند .

چه خوبی کنید چه بدی ، در هر حال مردم برایش حرف در خواهند آورد . پیش از آنکه نگران فکر مردم باشید دلواپس خودتان باشید.

حسادت وقت تلف کردن است. شما در حال حاضر آنچه را نیاز دارید، دارید.

خودت را بشناس و به آن ببال .

دروغ آیین اربابان و بردگان و حقیقت خدای انسانهای آزاد است.

روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد.

زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است.

سکوت همیشه به معنای رضایت نیست. گاهی یعنی، خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند، توضیح دهم.

شغل شما در زمان بیماری از شما مواظبت نخواهد کرد. دوستان و پدر و مادرتان از شما مواظبت خواهند کرد. با آنان در ارتباط باشید.

عادل باش و هراسی به دل راه نده.

غیر ممکن نیز ممکن است ، از انتخاب هدف های بزرگ نهراسید .

فراتر از حد انتظار آماده شوید، بعد همرنگ جماعت شوید.

کار کنید تا همه غصه‌ها و پریشانیهای خود را فراموش کنید . « شعار گالیله »

گاهی ایجاد تغییر و رسیدن روزهای خوب مستلزم تجربه ای تلخ است .

لازم نیست در تمامی مشاجره‌ها برنده شوید. با اختلاف عقیده داشتن موافقت کنید.

مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست‌آورید وگرنه ناچارخواهید بود چیزهایی را که بدست آورده‌اید دوست داشته‌باشید .

نامداران ابتدا از نام خویش گذشته اند.

وقتی آنچه داریم می بخشیم ، آنچه نیازمند آنیم دریافت خواهیم کرد.

هیچ چیز بهتر از کار کردن بجای غصه خوردن ، آدمی را به خوشبختی نزدیک نمی‌سازد .

 یک رابطه خوب زمانی است که کسی پذیرای گذشته، پشتیبان امروز و مشوق فردایتان باشد.