سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

درس های ناب زندگی

تالیف : بنفشه ریاحی

آدمهای بزرگ و اندیشمند ، بسیار اشک می ریزند .

افکار گروهی نژاد بشر و افکار جمعی ، از آغاز زمان تا کنون در جهانی که در آن زندگی می کند منعکس می شود .

بازتاب افکار تو ، در زندگی منعکس می شود .

پول بتی است که همه او را می پرستند ولی این بت معبد ندارد .

تنها چیزی که می تواند قدرت را خنثی کند ؛ عشق است .

جایی که راه نیست خداوند راه می گشاید .

چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن .

حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن .

خوشبختی در خانه شماست بیهوده آن را در باغ همسایه مجویید .

دیگران را شریک خود کن و این کار را با شکوه هر چه تمامتر انجام بده . بیش از آن که تصور کنی باید بدهی ، بده ، آن گاه در می یابی که بیش تر به دست میاوری .

روی زمین خانه موقتی است و زیر زمین جایگاه ابدی .

زندگی یک بوم نقاشی است که در آن از پاک کن خبری نیست !

سرپرست ناتوان بزرگترین عامل هرز نیروهاست .

شبا هنگام برای خانواده و نزدیکانت نامه بنویس و در روز برای اربابان و سرپرستان .

صداقت نخستین فصل دفتر دانایی است .

طوفان های حوادث ، اخلاقیات و روحیات انسان را تقویت می کند .

عرفا حرکت از گاهواره تا گور را « سفر گل » و حرکت از گاهواره تا خدا را « سفردل » نامند . 

غذا را سبک کن تا ازمرض ایمن شوی .

فهمیدن بهتر از دانستن است .

قوی ترین اهرم ها ، اراده است .

کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم ؛ یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد .

گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد .

لبخند ، حتی زمانیکه بر لبان یک مرده می نشیند ، بازهم زیباست .

ما می توانیم راهی برای سازش ، برای خوب بودن با یکدیگر و برای عشق ورزیدن به هم بیابیم .

نیمه ی گمشده ی ما ، علت اصلی و اساسی حضور ما در جهان است . به دنبال چه هستید ؟ نیمه ی گمشده شما چیست ؟ هر چه باشد ، شما نیز همان خواهید بود .

وقتی همه نیروهای جسمی و ذهنی متمرکز شوند توانایی فرد برای حل مشکلات به طور حیرت انگیزی چند برابر می شود .

هر چه به آن فکر کنی ، هر چه بگویی و هر رفتاری که داشته باشی ، همان می شوی .

 یک مسافر خوب از خود هیچ ردی بر جا نمی نهد .

 


زیباترین غزل حافظ کدام است ؟

همه ی غزل های حافظ دلنشین است . اما در مسیر انتخاب بهترین غزل او شاید همه متردد شوند . غزلی که در زیر می خوانید شاید یکی از آن بهترین ها باشد :

بَـرنیامــــد از تـمنّای لـبَت کــــامــم هـنوز         

بــَر امیــدِ جــامِ لَعلَ‌ات دُردی آشامــم هنــوز

روز اوّل رفــت دینــم ، بــر سـر زلــفین تــو         

تــا چــه خـواهد شد درین سودا سرانجامم هنوز

ساقیــا یــک جـرعه‌ای زان آبِ آتشگون که من      

در میــان پختگــان عشــق او خــامم هنــوز

از خــطا گفتــم شبــی زلــف تـرا مشک خُتَن          

مــی زنــد هــر لحظـه تیغی مُـو بر اندامم هنوز

پــرتـو روی تـو تـا در خلوَتــم دیـد آفـتــاب           

مــی رود چــون سایه هـر دَم بـر دَر و بامَم هنوز

نــام من رفته‌ست روزی بــر لبِ جانان بــه سَهو    

اهــل دل را بــوی جــان مــی‌آید از نامَم هنوز

در ازل داده ‌ست مــا را ســاقــیِ لعــل لبــت          

جــرعــه‌ی جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

ای کــه گفتی جــان بــده ، تا باشدت آرام جان      

جــان بــه غمهــایش سپُردم نیست آرامم هنوز

در قلـــم آورد حـــافــظ قـصـه لـعل لــبش             

آب حیــوان مــی رود هــر دم ز اقلامــم هنوز

 


حافظ شیرازی ،

شمس الدین محمد ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود . با وجود شهرت والای این شاعرگرانمایه ، درخصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست .

حافظ در حدود سال 726 ه . ق در شهر شیراز به دنیا آمده است . اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است .

حافظ در زادگاه خود ، نزد استادانی همچون قوام الدین عبدالله ، که نام و آوازه اش همه جا منتشر بود ، علم آموخت . در آن روزگار ، در حلقه استادان آن شهر هم ادب رایج بود ، هم حکمت و هم کلام ، اما کار عمده ، تفسیر قرآن بود و آموختن آنچه برای فهم آن ضرورت داشت . چنانکه از دیوان حافظ بر می آید ، وی در دانشهای گوناگون زمان خود که در دارالعلم شیراز رایج بود دست داشت .

مقام او در قرآن شناسی نیز شامخ است . او قرآن را با چهارده روایت از بر می خواند و تخلص خود را حافظ قرار داد که مربوط به قرآن بود .

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود . وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت .

دیوان حافظ حاوی 500 غزل ، 42 رباعی ، و تعداد محدودی قصیده است که در عرض مدت 50 سال سروده شده است . حافظ هر آن گاه که حالتی روحانی به او دست می داد ، به سرودن شعر می پرداخت و به همین علت گاه در طول یک سال بیشتر از 10 غزل نمی سرود . قصد و نیت او سرودن اشعاری بود که خداوند از او راضی باشد .

حافظ خود هیچ گاه به فکر تدوین و جمع آوری اشعار خود نبود . دیوان او برای نخستین بار در سال 789 هجری شمسی به وسیله ی « محمد گل اندام» ، 22 سال بعد از وفات حافظ گردآوری شد .

زمانی که با شاعری چون حافظ رو به رو هستیم در واقع با جهانی سرشار از ظرافت و معنا رو به روییم . گستردگی معنایی در شعر او به حدی است که هر کس از دیدگاه خویش مفاهیم ذهنی متناسب با تفکر خود را در شعرش پیدا می ‌کند و نظری خاص درباره او ارائه می‌دهد .

‌اصطلاحات عرفانی که در شعر حافظ بکار برده می‌شود ، در اثر آگاهی کامل و شناخت معنایی صحیح است اما به واقع حافظ قبل از اینکه عارف باشد شاعری بزرگ و تواناست و تفکر شاعرانه‌اش بر عرفان او برتری دارد . حافظ دیدگاه عارفانه و امیدوار کننده دارد و عرفان به مفهوم واقعی کلمه در اشعار او نمایان است :

خیز تا برکلک آن نقاش جــــــــان افشان کنیم      

 کـاین‌همـه نقش عجب در گـردش پـرگــارداشت

گـر مریـد راه عشقـــــــــی فکر بد نامی مکن          

شیخ صنعان خـرقــه رهـن خـانـه خمــار داشت

وقت آن صوفــی قلنـدر خـوش کـه در اطوار سیر      

ذکـر تسبیح ملـک در حلقـه زنار داشـــــــت

و در شعرش همواره امید به آینده ‌ای روشن را نوید می‌دهد به گونه‌ای که مخاطب با مطالعه اشعارش به نوعی لذت معنوی دست می‌یابد .

حافظ شاعری است که در قرن حاکمیت زهد و ریا و خفقان ، شعری فراگیر و رندانه دارد و از همه مسائل جهان هستی با بیانی ظریف و رندانه سخن می‌گوید و همواره از تظاهر و تزویر دوری می جوید و شعر برایش جنبه‌ای متعالی و آرمانی دارد .

در گذشته ، دیوان حافظ را « لسان الغیب » لقب داده بودند که بعدها این صفت از شعر به شاعر تسری یافت و بر خود او اطلاق گردید .

اشعار حافـظ شیـرازی  ‎   بـا الـهـام  ‎   از تعالیم  ‎‎   ناب  ‎   اسلامی  ‎‎  و مفاهیم گرانقدر قرآنی سروده‎‎ شده است و همگـی ایـن اشعـار حـاوی کنایات‎‎‎ و استعارات زیبا و بی نظیر است . این‎‎‎ شاعر پرآوازه ایران زمین در سال791 یا 792 هجری‎‎ قمـری دارفـانـی را وداع گفت . روحش شاد .

 


آئین گفت وگو

درجامعه متکثری چون جامعه امروز ایرانی یکی از فرهنگ‌های مهمی که باید تبیین شود فرهنگ گفتگو و بحث است . بحث سالم را شاید بتوان همان چیزی که در دین ما جدال احسن خوانده می‌شود ، دانست .

شاید تا به ‌حال بسیار مشاهده کرده ایم که افرادی حتی تحصیل کرده  ‎   وارد بحث‌ها و مجادله‌هایی می‌شوند که در انتهای آن جز ناراحتی و عصبانیت دو طرف بحث ( که هیچ تغییری در نظرات‌شان ایجاد نشده ) چیزی باقی نمی‌ماند .

این بحث‌ها غیر از کمرنگ‌تر شدن دوستی‌ها ، پر رنگ‌تر شدن دشمنی ، دامن زدن به اختلافات و ... چیز دیگری در پی ندارد . بحث سالم بحثی معطوف به نتیجه است . البته نباید از هر بحثی انتظار نتیجه‌ای ملموس داشت . ولی اگر به دنبال یک گفتگوی سالم انتظار بیشترین حد نتیجه را داریم توجه به نکات زیر به این مهم کمک می‌کند :

تاکید بر مشترکات

در آغاز هر بحث باید اشتراکات فکری دو طرف بحث مشخص گردند و بحث حول آنها جریان یابد هرچند این اشتراکات خرد باشند چون برداشت‌های دینی یکسان .

اگر دو طرف بحث احساس‌شان بر این است که هیچ اشتراکی ندارند پس در دو دنیای کاملا متفاوت زندگی می‌کنند و مشخصاً بحث آن‌ها بیهوده است . حتی خداوند در آیه 46 سوره عنکبوت به پیامبر( ص ) سفارش می‌فرماید : « که به اهل کتاب بگو که ما مشترکاتی چون کتاب وحیانی و خدای یگانه داریم» .

از آن جا که جدال احسن تنها زمانی ممکن و شدنی است که اصول و مبانی مشترک هرچند حداقلی وجود داشته باشد نمی‌توان با کسانی که هیچ گونه اصول ومبانی مشترکی با آنان نداریم جدال احسن را انجام داد .

تعریف دقیق از کلمات کلیدی بحث

گاهی دو طرف با هم حتی ساعتها سر یک موضوع یا عبارت بحث می‌کنند در حالی که تعریف آنها از آن موضوع یا عبارت متفاوت است . تعاریف متفاوت زبان و کلمات و عبارات که وسیله‌ای بیش برای بیان مفاهیم نیستند گاهی مانع بحثی سالم و نتیجه‌گرا می‌شوند .

بحث هدفمند روی مباحث مشخص

شاید در هر زمینه‌ای دو طرف بحث حرفی برای گفتن داشته باشند ولی اگر خواستار آنند که در کمترین زمان ممکن نتیجه‌ای بدست آید باید تا آنجا که ممکن است از منحرف شدن بحث به مسائل حاشیه‌ای جلوگیری کرد .

دوری از تعصب بیجا و احساس  

انسان موجودی است متعصب و حساس ولی بحث محل برخورد استدلال‌هاست . باید دقت کرد که فرد مقابل شاید اصلاً این احساسی که من به فلان موضوع یا فرد دارم ندارد .

خوب گوش دادن  

هر انسانی دنیا را از دید خودش می‌بیند . گوش دادن به حرف‌های موافق و نزدیک به افکار خود کاری سهل است ولی گوش دادن آنجا هنر است ‌که حرف و تفکر ، مخالف و متضاد است . انتظار بیهوده‌ای است که همه گوش باشند و ما لسان . لسان‌های تاثیرگذار از آن گوش‌های شنوایند .

عدم توهین به اعتقادات

توهین نه‌تنها نشانه ضعف عقیدتی فرد است بلکه نشانه ضعف شخصیتی اوست . اگر کسی این توانایی را در خود نمی‌بیند که در طول مباحثه با مخالف از کوره در نرود و زبان به توهین و الفاظ ناشایست نگشاید همان بهتر که هرگز وارد میدان مباحثه نشود .

آرام سخن گفتن

نوع و روش تکلم نقش والایی در یک بحث سالم دارد . خداوند متعال در قرآن کریم در آیه 43 و44 سوره طه حتی در مقابله حاکم ستمگر و طغیانگری چون فرعون ، به حضرت موسی و برادرش‌هارون می‌فرماید که با زبان لیّن با او سخن بگوید : « به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است ، سپس به لیّن ( نرم ) با او سخن بگویید ، شاید متذکر شود یا ( از خدا ) بترسد .»

تبادل اطلاعات به جای مجادله  

نظرات و تصمیمات انسانها براساس شنیده ها و اطلاعات آنهاست . شاید اگر تمام وقت یک مباحثه را دو طرف بجای دفاع صرف از نظرات خود به تبادل اطلاعات و شنیده‌های خود که آنها را به این نتیجه‌ها رسانده صرف کنند نتیجه بهتری بگیرند .

خود را عقل کل ندانستن  

یکی از موانع راه گفتگوی سالم این است که هر طرف با این پیش فرض که من همه چیز را می‌دانم وارد بحث شده ، به همین دلیل به جای کوشش در فهمیدن حرف طرف مقابل در پی ایراد گرفتن یا به اصطلاح کم کردن روی طرف مقابل است . اما اگر ذهنیت طرفین بدین گونه باشد که من با توجه به اطلاعات کم و بیش خود نظر و عقیده ای دارم که ممکن است درست یا غلط باشد ( البته در غیر یقینیات ) و می‌خواهم برای اصلاح آن با طرف مقابل آن را در میان بگذارم ، بهترین زمینه برای یک گفتگوی سالم فراهم می‌آید .

ترک جرّوبحث  

حتی اگر در اواسط یک گفتگو ، بحث به نزاع‌های بیهوده کشیده شود سریعاً باید آن بحث را رها کرد . پیامبر اسلام ( ص ) می‌فرماید : « ایمان در بنده به کمال نرسد تا آنکه مناقشه ( نزاع لفظی ) را ترک کند ، هرچند حق با او باشد  ( بحارالانوار ، ج2، ص138 ) .»