آدم بی گناه پای دار می رود ولی سر دار نمی رود
مولفان : غلامحسین ریاحی ، بنفشه ریاحی
روایت است که در یک درگیری قتلی رخ می دهد و قاتل فرار می کند . مامورین به شخصی مضنون می شوند و او را دستگیر می کنند . فرد مضنون هر چه التماس می کند که من بی گناهم حرفش را قبول نمی کنند ؛ و پس از محاکمه چون شاهدی ندارد به اعدام محکوم می شود .
روز اعدام طناب بر گردن او می بندند و بالای دار می کشند اما طناب پاره می شود و از بالای دار می افتد . وقتی دوباره می خواهند او را بالا بکشند قاتل اصلی که جز تماشاگران بوده جلو می آید و می گوید : او را رها کنید ، او بی گناه است و قاتل منم .
پس او را به زندان می برند و بی گناه را آزاد می کنند . مقصود این مثل این است که شخص بی گناه مجازات نخواهد شد . و در پایان بی گناهی اش ثابت می شود ، ولو به پای چوبه ی دار .