نان پشت شیشه مالیدن
مولفان : غلامحسین ریاحی ، بنفشه ریاحی
مغازه داری بسیار خسیس ، شاگردانش را هر روز ظهر برای کار کردن در مغازه نگه می داشت و چون نمی خواست به آنان چیز زیادی بدهد مقداری روغن درون شیشه ریخته بود و به آنان می گفت که نانی که از منزل با خود آورده اند پشت شیشه بمالند و بخورند ، شاگردان هم چنین می کردند .
از قضا یک روز اوستا نیامده بود و شاگردان چون گرسنگی به آنها فشار آورده بود نان را برپشت قفل در می مالیدند و می خوردند ، که ناگهان اوستا از راه رسید و شروع کردن به کتک زدن شاگردان که ای فلان فلان شده ها مگر شما نمی توانید یک روز نان خشک بخورید . شخصی به وساطت آمد وگفت آنها را نزن اشتباه کردند . و مرد درپاسخ گفت : من بخاطر پولش نمی گویم عادت می کنند .