مار را چگونه باید نوشت؟
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند . مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد . برحسب اتفاق ، گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند . اما مرد شیاد نپذیرفت . بعد از اتمام حجت ? معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد .
بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک با سواد و کدامیک بی سواد هستند . در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار ، چه می شود .
شیاد به معلم گفت : بنویس مار
معلم نوشت : مار
نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید .
و به مردم گفت : شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است ؟
مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.
اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان ، رویکرد و نگرش خود آنها ، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم . همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم . باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ ، نگرش ، اعتقادات ، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها داد.