روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند . آوازی شنید که : ای ابوالحسن ، خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت : بار خدایا ! خواهی آنچه را که از رحمت تو میدانم و از بخشایش تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجدهات نکند ؟
آواز آمد : نه از تو ؛ نه از من . [1]