مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

سیما و فریبرز

زوج جوانی که به ‌تازگی زندگی مشترک را شروع کرده بودند ، شب مهتابی‌ای کنار هم روی نیمکت نشسته بودند . عطر گل‌ها و خلوت شب مهتابی طوری بود که عشق را در قلب هر کسی برمی‌ انگیخت . فریبرز رو به سیما کرد و گفت : اگر تو کسی که اکنون هستی نبودی ، دوست‌داشتی که باشی؟

سیما گفت : فریبرز ، اگر من همین نبودم که هستم ، دلم می‌خواست گل سرخ زیبای آمریکایی باشم .

سپس سیما پرسش را بازگرداند و گفت : تو اگر اینکه هستی نبودی ، می‌خواستی که باشی؟

فریبرز گفت : اگر من اینی نبودم که هستم ، می‌خواستم یک هشت‌پا باشم .

سیما گفت : هشت‌پا چیست؟

فریبرز گفت : هشت‌پا نوعی ماهی ، حیوان یا موجودی است که هزار بازو دارد .

سیما گفت : اگر تو هشت‌پا بودی و هزار بازو داشتی ، با بازوهایت چه می‌کردی؟

فریبرز گفت : من با هر بازویم تو را صمیمانه می‌فشردم .

سیما گفت : برو کنار ! تو از همین دوتایی هم که داری استفاده نمی‌کنی!

این اوضاع بشریت است ؛ تو از آنچه هم اکنون داری استفاده نمی‌کنی در حالی که آنچه را که مورد نیاز است داری . خداوند هرگز تو را نا مجهز و آماده نشده به دنیا نفرستاده است . هر آنچه را که برای ضرورت زندگی مورد نیاز است تأمین کرده ؛ پیشاپیش تأمین شده است .