زغن ماهی خوار با ماهی
روزی زغنی گرسنه ، یک ماهی را شکار می کند . ماهی چاره ای جز این ندارد که برای نجات خویش زغن را بفریبد . به همین دلیل به او وعده می دهد که اگر مرا به جان امان دهی ، هر روز ده ماهی به تو می دهم و اگر باور نداری مرا سوگند سخت بده . وقتی زغن می خواهد مـاهی را سوگند دهد که به وعـده اش وفـا کند با گشودن دهان ، طعمه را از دست می دهد .
این فسانه از بهر آن گفتم تا اول و آخر این کار نیکو بنگری و فاتحت با خاتمت برابر کنی و بدانی که خوض پیوستن اولی تر یا عنان عزم باز کشیدن ، تا نه تعجیلی رود که در ورطه ی ندامت افکند و نه توقعی که از ادراک فرصت باز دارد .
سعدالدین وراوینی ،1383 : 364