روی ماسه ها
جبران خلیل جبران
مردی به دیگری گفت :
هنگامی که مد دریا پایین آمد سطری بر ماسه ها نوشتم .
مردم ایستادند تا آن را به خوانند و کوشیدند تا کسی آن را خراب نکند .
مرد دیگرگفت :
من نیز روی ماسه ها سطری نوشتم اما چون مد دریا بالا آمد توسط امواج محو گردید .
حال به من بگو تو چه نوشته بودی ؟
مرد اول پاسخ داد :
« من آن کسی هستم که هست »
تو چه نوشته بودی ؟
دیگری گفت :
« من چیزی نیستم جز قطره ای ازاین اقیانوس بزرگ ! »