ما از وحدت عشق زاده شده ایم .
عشق برای موفقیت یک ازدواج کافی نیست ، به این معنا که رابطه به تفاهم و تعهد نیازمند است .
برای دلباختگی یک لحظه کافی است ، اما « عشق حقیقی » به وقت نیاز دارد .
روابط یک شبه از هم نمی پاشد . ماه ها و سال ها تیرگی و وخامت انباشته شده لازم است تا عشق نهایتا بمیرد .
کسانی که ماموریت نجات دیگران را به عهده دارند ، غالبا « ترحم » را با عشق اشتباه می گیرند .
به یاد داشته باش که بهترین رابطه آن است که عشق و علاقه طرفین بیش از نیازشان از یکدیگر باشد .
به خطا خویشتن را از عشق محروم ساختن وحشتناک ترین گمراهی هاست ، خسرانی ابدی است که نه در زمان و نه در ابدیت جبرانی ندارد .
عشق پدیده ای آموختنی است .
در همین لحظه خاص ، دانشمندان در حال اکتشاف این نکته اند که یگانه راه زندگی برای بشر ، زندگی به گونه ای است که گویا عشق و زندگی یکی هستند . زیرا به واقع این زندگی آن چیزی است که ناموس طبیعت انسان طلب می کند .
عشق آینه را ماند ، وقتی کسی را دوست داری تو آینه اویی و او آینه توست و با انعکاس عشق تو و او بی نهایت را به تماشا می نشینید .
عاشق شدن یا نشدن مطرح نیست انسان در عشق رشد می کند .
آغوش عشق همیشه باز است ، اگر تو نیز آغوش گشوده به روی عشق داشته باشی ، عشق آزاد است که آزادانه بیاید و برود ، چرا که عشق به هر حال چنین خواهد کرد . اگر بازوانت را به دور عشق ببندی ، می بینی که تو مانده ای و تو که خودت را در آغوش داری .
عشق جنبش و سروری دائمی است تا از آن تغذیه کنند .
عشق تنها آنگونه که در لحظه حال تجربه می شود معنا می یابد .
عشق جوانی و پیری نمی شناسد .
اگر اراده ای نباشد عشقی در کار نیست .
بر سر راه عشق موانع زیادی وجود دارند .
عشق همیشه خلاق است ، عشق هر گز ویران نمی کند و این تنها دست مایه امید انسان است .
عشق و خود یکی هستند ، هر کدام را که بیابی ، هر دو را یافته ای .
انسان عاشق در اختیار نیرویی جز نیروی خویشتن نیست . زیرا این خود اوست که نیرویی قدرتمند می شود .
کسی که می خواهد عشق بورزد ، باید با آری گفتن به عشق شروع کند .
وجود ما را برای اندک زمانی دوست خواهند داشت و فراموش خواهند کرد . اما این عشق را کفایت می کند . تمام آن انگیزش ها به عشق خلاق خویش باز خواهند گشت . حتی خاطره هم برای دوست داشتن ضروری نیست . سرزمین زندگان است و سرزمین اموات ، عشق پلی است میان آن دو ، عشق تنها بقا و تنها معنای زندگی است .
در راه عشق عذری نیست .
در عشق زندگی کردن بزرگترین مبارزه است .
لازمه عشق قوی بودن است .
در عشق هر کس رقیب خویشتن است .
عشق نیازها و خواسته ها را تشخیص می دهد
انسان جز عشق ورزیدن چاره ای ندارد ، زیرا که او عشق نمی ورزد باید به تنهایی ، نومیدی و تباهی تن در دهد .
شاید عشق فرایندی است که به کمک آن می توانم تو را به آرامی به سوی خودت بر گردانم .
احساس عشق کامل به رنگ سفید شبیه است .
عشق ، فراگیر است . عشق ، گستره کامل احساسات انسانی را پذیراست ، حتی احساساتی که پنهان می کنیم و یا از آنها می ترسیم .