سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرکز خدمات مشاوره ای طلوع زندگی

ارتقاء سلامت خانواده

آرزو دارم فرزندانم از دام نگرانی ها رهایی یابند !

غلامحسین ریاحی

  • فرصتی برای فرزندان خود فراهم آورید تا عمر خود را با آرامش درونی و سکون سپری سازند .
  • از فرزندان خود نخواهید و انتظار نداشته باشید که از اوان کودکی جلوتر از سن خود گام بردارند .
  • به فرزندان بیاموزید که فشار عصبی از فکر و اندیشه آنها سرچشمه می گیرد و نه از مردم و محیط اطراف .
  • سعی نکنید مادر ، پدر ، همسر ، معلم ، مشاور یا شخصیتی کامل باشید . انسان بی عیب و نقص وجود ندارد .
  • محیطی سرشار از صلح و آرامش به وجود آورید .
  • داروهای شیمیائی هیچ کمکی به شما نمی کنند .
  • این فرصت را در اختیار فرزندان خود قرار دهید که اوقاتی با خود تنها باشند . آنها را تحت فشار نگذارید که پیوسته با دیگران باشند .
  • به هر کدام از فرزندان به صورت موجودی کامل ، یکتا ، انسانی جدا از سایرین که نباید با هیچکس دیگری به ویژه خواهر ها و برادر هایش مقایسه شود ، بنگرید .
  • این فشار را از  روی فرزندان بر دارید تا ناگزیر نباشند یرای کسب مدال و جایزه تلاش کنند .
  • هر چه کارائی و خلاقیت فرزندان بیشتر باشد ، فرصت آنها برای کسب شادی فردی در طول زندگی بیشتر خواهد شد .
  • سعی کنید از بیان جملاتی که احساس گناه را در فرزندان بیدار می کند ، خود داری کنید .
  • یادتان باشد هیچ کس هر چقدر هم که جوان باشد از توهین خوشش نمی آید .
  • فرزندان را به راه استقلال طلبی سوق دهید .
  • با نمونه قرار دادن خود و کمک ، به فرزندان بیاموزید به جای افرادی نگران ، به توانائی های درونی خود متکی باشند .
  • در مورد خردسالان سعی کنید رفتارتان منطقی باشد نه نمونه انسانی نگران و این برخورد هم به شما و هم به کودک کمک می کند تا کمتر نگران باشد .
  • فرزندان را در انتخاب هدف و تحقق رویاهائی که در سر می پرورانند آزاد بگذارید ، بجز مواردی که باید مشوق و پشتیبان آنها باشید .
  • وقتی می خواهید در مقابل کودک واکنش نشان دهید سن و سال او را در نظر داشته باشید .
  • اگر به هر دلیلی فرزند را تنبیه می کنید ، علت را برایش توضیح دهید .
  • به کودکان اجازه دهید عقاید و افکار خود را ابراز کنند . هر چند شنیدن آنها برایتان تحمل ناپذیر باشد .
  • از تصحیح کردن فرزندان در مقابل دیگران خود داری کنید و از آنان بخواهید همین رفتار را با شما داشته  باشند .
  • فرزندان را تا آنجا که ممکن است با طبیعت آشنا سازید . 

 


آرزو دارم فرزند شادی داشته باشم !

غلامحسین ریاحی

شاد بودن یکی از بزرگترین هدایا است که کودک می تواند از والدین خود بگیرد . مطلب زیر به شما می گوید چطور به کودکانتان عزت نفس و رضایتمندی پایدار بدهید .

 

یکی از بزرگترین هدایایی که والدین می توانند به کودکان خود بدهند توانایی و استعداد شاد شدن است . البته بین خوشحالی و شادی لحظه ای مثلاً دادن یک اسباب بازی جدید یا یک سبد پراز تنقلات به کودک و خوشحالی و رضایتمندی پایدار ، تفاوت عمده ای وجود دارد .

 

مطمئناً کودکان دوست دارند تفریح کنند و مانند بزرگترها نیازمندند تا عمیقاً احساس خوشبختی کنند . اما شادی واقعی مطلب قابل تعمق تری است و آن روح فرزند شما را تحت تاثیر قرار می دهد و در او این حس را بوجود می آورد که همه چیز دنیا خوب است .

 

متخصصان معتقدند ، کودکان شاد ویژگیهای مشخصی دارند ، از جمله : عزت نفس ، خوش بینی و خویشتن داری .

 

ایجاد و پرورش این ویژگیها بسیار ساده تر از آنست که تصور کنید ، در اینجا روش هایی ذکر شده تا به فرزندتان کمک کنید دید مثبتی به زندگی داشته باشد .

 

از سرگرمیهای سازمان نایافته و قدیمی استفاده کنید

کودکان موفق معمولاً کودکان شادی هستند ، اما تلاش شما به منظور آماده سازی فرزندتان در رو یا رویی با مسائل زندگی ، باعث می شود که تمام وقت او را با حجم زیادی از برنامه های مختلف پر کنید . تمامی بچه ها به زمانی برای کاهش فشار نیاز دارند . وقفه ای در زمان بازی و یا درس به آنها بدهید و بگذارید در این زمان تخیلاتشان آنها را هدایت کند و آزادانه بازی کنند . مثلاً سر فرصت حشره شکار کنند ، آدم برفی بسازند و یا به عنکبوتی که تار می تند نگاه کنند . اینها موجب می شود حس تخیل در کودک افزایش یابد و به کودک اجازه می دهد دنیا را با گامهای خودش کشف کند . بهتر است شما هم برنامه پر مشغله و آشفته خود را کم کنید و کودکانتان را در هنگام تفریح همراهی کنید .

 

کمک کردن به دیگران را به کودکانتان بیاموزید

برای آنکه بتواند شاد باشد احساس کند که عضو با ارزشی از یک اجتماع بزرگ است و می تواند به زندگی افراد دیگر معنی ببخشد . با بوجود آوردن موقعیتهای مناسب ، این احساس را در او ایجاد کنید . اسباب بازیهای قدیمی او را که دیگر نیازی به آنها ندارد ، جمع کنید و از او بخواهید آنها را به خانواده های نیازمند بدهد ، یا در فروشگاه از او بخواهید که مقداری مواد غذایی برای اهداء به مستمندان خریداری کند .

کودکان می توانند لذت کمک کردن به دیگران را در سنین پایین یاد بگیرند . مثلاً چنانچه شما از تکه های اضافی پارچه عروسک درست می کنید ، کودک دو ساله شما می تواند کمک کند و بگوید چشم و دهان عروسک را در کجا قرار دهید .

 

همراه با کودک خود ، فعالیتهای فیزیکی داشته باشید

همراه با کودک خود گردش بروید ، با او بازی کنید و یا با همدیگر دوچرخه سواری کنید . با این کار نه تنها نیرو و بنیه کودک خود را تقویت می کنید بلکه باعث شادی و خنده اش می شوید . فعال نگهداشتن کودکان ، استرس را در آنان کاهش می دهد و موجب می شود آنان انرژیشان را به طریق سالم تخلیه کنند . کودکان سالم از قدرت بدنی بیشتری نیز برخوردارند . کودکان بیشتر از آنکه نگران ظاهرشان باشند ، به کارهایی که انجامی می دهند ، افتخار می کنند . چنانچه کودکتان را در انجام کاری که علاقه دارد ، تشویق کنید ، برای ایجاد شادی در او روشی جدید به کار گرفته اید .

 

با کودکانتان بخندید

برای بچه ها لطیفه تعریف کنید ، شعرهای خنده دار بخوانید ، خودتان را دست بیاندازید . خندیدن برای کودکتان و نیز برای خود شما مفید است . یک دلیل کاملاً فیزیکی این است که هنگامی که می خندید ، تنش ( نگرانی ) و اضطراب آزاد می شود و اکسیژن بیشتری دریافت می کنید و سبکبال می شوید .

 

در تحسین کودکان خلاق باشید

هنگامی که فرزند شما در هدفی که دنبال می کند به موفقیتی می رسد یا مهارتی کسب می کند ، تنها به گفتن جمله « کارت خوب است» اکتفا نکنید . به جزئیاتی که آنها را موثر یافته اید ، اشاره کنید . مثلاً بگویید : « روشی که تو برای توصیف قهرمان در خلاصه کتابت انتخاب کردی ، به قدری عالی است که من احساس می کنم او زنده است » . یا بگویید : « روشی را که برای کشیدن آن درختها به کار برده ای ، بسیار می پسندم .»  این طرز برخورد بسیار پر معنادارتر از آنست که به شکل خیلی رسمی به پشتش بزنید و آفرین بگویید . به طور کلی در تشویق افراط نکنید . یکی از معلمین کلاس چهارم می گوید : « من سابقاً هر پنج شنبه جوایزی به بچه ها می دادم اما متوجه شدم انگیزه و تلاش آنها بیشتر برای گرفتن جایزه است نه برای انجام صحیح تکالیف .» سعی کنید فرزندتان این مسئله را درک کند که رضایت و خشنودی واقعی ، در انجام و اتمام یک کار است .

 

از خوب غذا خوردن کودکتان اطمینان داشته باشید

چنانچه فرزندتان بد اخلاق یا بهانه گیر است ، اگر بیمار نباشد ، احتمالاً گرسنه است . اگر زمان غذا خوردن نیست از میان وعده ها استفاده کنید ، ولی به خاطر داشته باشید که این میان وعده ها باید حاوی مواد مغذی ( دارای ارزش غذایی ) باشد و صرفاً شکم پرکن نباشد . خوب خوردن از تغییرات رفتاری ناگهانی ( مانند بهانه گیری ) می کاهد و در بوجود آوردن احساس سلامتی و تندرستی موثر است . میان وعده های مفید عبارتند از : ماست کم چربی ، میوه تازه یا خشک ، یا کره و مربا با نان کامل گندم

 

لبخند بزنید

برای یک کودک هیچ چیز به اندازه یک خنده شیرین اطمینان بخش نیست . این خنده روشی مختصر و مفید برای گفتن « دوستت دارم» می باشد . در حالی که می خندید ، سنگین و رسمی او را در آغوش بگیرید . به خاطر داشته باشید تمامی این لبخندها و در آغوش گرفتن ها ، به همان اندازه که برای کودکتان خوب است ، برای شما نیز مفید است .

 

با دقت به حرفهای کودکتان گوش دهید

برای کودک هیچ چیز به این اندازه مهم نیست که همه توجه تان به او باشد . در این هنگام او آنچه را که در ذهنش است به شما می گوید . آیا می خواهید شنونده بهتری باشید؟ تمام حواستان را به کودک بدهید . اگر زمانی که شما مشغول پرداخت یا بررسی صورتحساب ها یا انجام کارهای روزمره هستید ، فرزندتان با شما صحبت کرد ، همه کارهایتان را کنار بگذارید و تمام توجه تان را معطوف او کنید . هیچگاه صحبت او را قطع نکنید و میان افکارش ندوید ، حتی اگر تمام آنها را قبلاً شنیده باشید .

 

فرصتهای طلایی برای گوش سپردن به سخنان کودک با توجه کامل ( و بدون این که کلامش را قطع کنید ) یکی هنگام رانندگی است در حالیکه کودکتان همراهتان است و زمان مناسب دیگر ، شب در رختخوابش می باشد .

 

ایده آل گرایی محض را کنار بگذارید

همه ما می خواهیم فرزندانمان هر کاری را به بهترین نحو انجام دهند . اما هنگامی که ما اقدام به تکمیل یا مرتب کردن کارهای آنها می کنیم ، ناخواسته اعتماد به نفس آنان را تضعیف می کنیم . « کارین ایرلند» نویسنده کتاب « عزت نفس را در کودکان بالا ببرید» و هم در مقام یک مادر می گوید : « چنانچه ما محلهایی را که او فراموش کرده تمیز کند ، دوباره تمیز کنیم یا پیشخوان آشپزخانه را دوباره دستمال بکشیم ، در واقع به کودکمان گفته ایم که او به اندازه کافی آن کار را درست و خوب انجام نداده است . متاسفانه کودکان به راحتی باور می کنند به اندازه کافی شایستگی ندارند .

 

بار دیگر که می خواهید کار کودکتان را اصلاح کنید ، از خود بپرسید :

آیا این موضوع حیاتی است یا به سلامتی مربوط است؟

آیا این موضوع تا 10 سال دیگر به همین نحو باقی خواهد ماند؟

چنانچه جوابهای شما منفی است ( یعنی چنانچه آن کار ، مسئله مهمی نیست ) بگذارید کارها را به همان نحو انجام دهد . مطمئناً کمک به کودک برای کسب مهارتهای زندگی ، قسمت بزرگی از وظیفه والدین است . اما تنها یک قسمت از وظیفه آنان را تشکیل می دهد . ارتباط عاطفی بین شما و کودکتان بسیار مهمتر از این موضوع است که مثلاً وقتی او میز را می چیند ، چنگال را در جای درست خود قرار داده است یا نه؟

 

به کودکتان یاد بدهید مشکلاتش را حل کند

از بستن بند کفش گرفته تا عبور ایمن از خیابان ، هر مهارتی که کودک شما بدست می آورد ، قدمی به سمت استقلال ( اتکاء به نفس ) وی می باشد . در واقع حتی دانستن این مطلب که او می تواند با این مسائل روبرو شود و آنها را حل کند ، کمک می کند که کودک شما احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد . هنگامی که او با مشکلی مواجه می شود ؛ اعم از اینکه آن مشکل اذیت شدن توسط همبازیش باشد یا شکست در چیدن تکه های پازل در کنار هم ، شما می توانید بدین ترتیب به او کمک کنید :

مشکل او را بشناسید

راه حلی را که او به نظرش می رسد ، بپرسید

مشخص کنید چه کارهایی به حل آن مسئله یا مشکل می انجامد

در مورد این که او خودش به تنهایی می تواند پیش برود یا به کمک شما نیاز دارد ، تصمیم گیری کنید

چنانچه به کمک شما نیاز داشت ، وی را مطمئن کنید که به او کمک خواهید کرد

 

به فرزندتان فرصتهایی دهید تا خود را نشان دهد

هر کودکی استعداد یا مهارت ویژه دارد . چرا به او اجازه نمی دهید که کمی از آن را نشان دهد . آیا او کتاب خواندن را دوست دارد ؟ از او بخواهید هنگامی که آشپزی می کنید ، برایتان کتاب بخواند . آیا او حسابش خوب است؟ هنگامی که به خرید می روید بگذارید او انتخاب کند کدام کالا بیشتر می ارزد . « کارین ایرلند» می گوید : « هنگامی که شما در کارهای مورد علاقه کودکتان شریک می شوید و نشان می دهید که تحت تاثیر انجام آن کارها قرار گرفته اید ، مرحله دیگری از عزت نفس را در او به ظهور رسانده اید .

 


آرزو دارم بدانم که چه باید بکنم تا فرزندانم از تغییر نهراسند ؟

غلامحسین ریاحی

همه چیز در طبیعت در حال تغییر است . دگرگونی ، همانند شب و روز جزء جدا ناشدنی و اساسی واقعیت حیات است . ما دائما در حال عوض شدن هستیم و نگرش و دیدگاه ما مرتب در حال تغییر و تکامل است .

 

فردی که دگرگونی را به عنوان واقعیت اجتناب ناپذیر حیات قبول می کند در جاده موفقیت و کامیابی قدم گذاشته است . بر عکس فردی که از هر تغییری وحشت دارد ، از تجارب تازه دوری می کند ، از شکست می هراسد سرنوشتی جزء گمنامی و بی خبری ندارد .

 

برای آنکه به فرزندان خود بیاموزید از هر دگر گونی در زندگی استقبال نمایند ، به پیشنهادات ما عمل کنید :

  • در بر خورد با فرزندان از نگرش ها و رفتار های جدید استفاده کنید .
  • جمود فکری و سختگیریهای غیر ضروری را کنار بگذارید .
  • به دنبال ناشناخته ها بروید .
  • به فرزندان کمک کنید تا با دیدی مطمئن و قابل اعتماد به امکاناتی که برای کسب موفقیت و بزرگی دارند ، نگاه کنند .
  • از فرزندان انتظار نداشته باشید تا بدون گفتگو و بی چون و چرا از عقاید و نظریات شما پیروی کنند .
  • فعالیت های جدیدی برای فرزندان ترتیب دهید .
  • از فرزندان بخواهید چند تجربه جدید را آزمایش کنند .
  • به فرزندان یاد دهید و تشویقشان کنید که از شکست نهراسند .
  • به فرزندان خود کمک کنید تا میان شکست در انجام کاری و انسانی شکست خورده تفاوت بگذارند .
  • فرزندان را تشویق کنید غذاهای جدید را امتحان کنند .
  • از کودکی فرزندان را تشویق کنید جستجوگر و جوینده باشند .
  • با الگو قرار دادن خود ، به کودکان بیاموزید که هر گز نیاز ندارند برده و اسیر مدهای جدید و زود گذر باشند .
  • آرمان ها و تخیلات فرزندان را تائید و تقویت کنید .
  • هر چند یک بار فرزندان را در سنین گوناگون ، تشویق کنید راههای سخت و دشوار را دنبال نمایند .
  • مراقب باشید پیشداوری های شما در مورد دیگران ، در حضور فرزندانتان ، اثرات نامطلوبی روی آنها به جای می گذارد .
  • به فرزندان خود بیاموزید تا پدر و مادر خود باشند .
  • سعی کنید زندگی خود را با کسب موفقیت هایی ، پر ثمر سازید و به همین صورت از پیشرفت فرزندان خود نیز لذت ببرید .
  • سعی کنید هر گز حالات و خصوصیات فرزندان خود را توصیف نکنید چون با این عمل یک عمر آنها را محدود و مقید می سازید . 
  • سعی کنید به هنگام تشویق فرزندان به کاری به جای استفاده از عبارت نهایت سعی ات را بکن از تو سعی ات را بکن استفاده کنید .
  • بکوشید فشار و اجبار در کسب موفقیت را از کارها بردارید و صرفا به فرزندان خود بیاموزید تا توانایی ها و استعدادهای خود را به محک آزمایش بگذارند و از شکست بهیچ وجه نهراسند .
  • سعی کنید محیط آزاد و خالی از قیدی در منزل به وجود آورید .
  • با فرزندان توافق کنید که هیچگاه در مقابل دیگران ، رفتار آنها را تصحیح نکنید و از آنها هم بخواهید که همین رفتار را متقابلا با شما داشته باشند .
  • فرزندان را به هنگام انجام کاری خوب تشویق کنید نه اینکه روی کارهای بد آنها انگشت بگذارید .

 


آرزو دارم بدانم ، چه چیزهایی باید به فرزندانم بیاموزم ؟

غلامحسین ریاحی

محیط و اطرافیان هر کودکی که به دنیا می آید با زمینه و محیط هر کودک دیگر، کاملاً متفاوت است حتی اگر آنها از یک پدر و مادر به وجود آمده باشند .

اگر کودک به طور ناخواسته و در زمان نامناسب یا در اوضاع و احوال نامطلوب متولد شود ، ممکن است احساس خشم ، بیچارگی یا ناکامی کنید . این احساسات می تواند استفاده از نقشه خانوادگی را به راهی غیر از آن نقشه را که برای آن منظم کرده اید بکشاند .

هر کودک زمانی به زندگی پدر و مادر وارد می شود که مسایل متفاوتی در جریان است ( از جمله فوت ، بیماری ، بیکاری یا مشکلات اساسی و جدی برای بعضی از افراد خانواده ) . ماهیت فشار آورنده این مشکلات غالباً باعث می شود که پدر و مادر توجهشان به جای کودک به مسایل دیگری معطوف شود .

اگر زندگی شخصی یک یا هر دو زوج خوب و خوشحال کننده نباشد ، احساسات مثبت آنان پایین خواهد آمد و مشکل خواهد بود که بتوانند یک نقشه خانوادگی را با شور و شوق و به نحوی مناسب اجرا کنند . ما همه در بهترین زمان ممکن به دنیا نیامده ایم اما در هر حال این مسأله نباید باعث شود که کودکان خود را طرد کنیم و نسبت به آنها بی تفاوت و بی توجه شویم .

بین هماهنگی در ازدواج و آدمسازی رابطه مستقیم وجود دارد . ممکن است ازدواج نتیجه رضایت بخشی را که هر زوج انتظارش را دارند ، نداشته باشد .

غالباً این موضوع باعث می شود که والدین در روابط و برخوردهای خود با فرزندان واقع بین نباشند . ترتیب تولد ، نیز عاملی است که می تواند بر جوی که نقشه خانوادگی در آن به اجرا در می آید اثر بگذارد .

فرزندان اول از این جهت که از پدر و مادری هستند که برای اولین بار صاحب فرزند شده اند از لحاظ رسیدگی و طرز عمل با فرزندان بعدی تفاوت دارند . اولین کودک ، پدر و مادر را با مسأله « ولی بودن» آشنا می کند . فرزند اول از بسیاری جهات فرزندان بعدی را شکل می دهد .

خلاصه اوضاع و احوال خانواده ، فرزند اول بودن ، ناخواسته بودن ، نوع رابطه بین زن و شوهر عواملی هستند که در طراحی و اجرای نقشه خانوادگی تأثیر می گذارند .

قطعاً پدر و مادر صد درصد کامل وجود ندارد . کودکان بیش از کامل بودن به انسان بودن شما اعتماد می کنند . همین که شما به عنوان یک ولی پذیرفتید که انسان در هر سنی برای خودش شخصی است ، کار شما به عنوان یک آدمساز آسان تر خواهد بود .

در این صورت شما با فرزندتان وجه مشترک دارید ( پدری که شغل مورد علاقه اش را از دست داده با پسر بچه ای که اسباب بازی محبوبش را از دست داده ، قابل مقایسه است . تأثیر ناکامی در تمام سنین یکی است ) .

تجهیزاتی که هر کودک با خود به دنیا می آورد از لحاظ توارث ، با کودک دیگر تفاوت دارد . آیا سعی می کنید فرزندتان را طوری تعلیم دهید که در آینده چیزی باشد که شما نیستید؟

سعی نکنید از فرزندتان کاری را بخواهید که خود نتوانسته اید و یا نمی توانید و بعد هم آنان را به خاطر ناتوانی شان در انجام خواسته نامعقولتان سرزنش نکنید .

رشد شایستگی ، درستی ، صداقت ، خلاقیت ، عشق ، علاقه ، رغبت و برخورد مؤثر و کارآمد و سازنده در حل مشکلات مجموعه ای است که در گرو تعلیمات اساسی است . این تعلیمات حول چهار محور طبقه بندی می شوند :

  1. به فرزندم درباره خودش چه می آموزم
  2. درباره دیگران به او چه یاد می دهم
  3. درباره جهان به او چه تعلیم می دهم
  4. و درباره خدا به او چه می گویم

پدر و مادر مطلوب به فرزندان خویش یکتا بودن و وحدت خویش را به نمایش می گذارند ، علاقه و روابط گرم خود را نشان می دهند . استعداد مشارکت و تفاهم را ، مهربانی و محبت را ابراز می کنند . از عقل سلیم خود استفاده می کنند ، واقع بین هستند و با احساس مسئولیت .

آنها آموزه های خود را در زمینه شباهت ها و تفاوت های خویش ، هویت جنسی ، مرگ و رویا ، مسئولیت عملکرد و مشارکت روشن می کنند .

شما به عنوان پدر و مادر چگونه می خواهید متفاوت بودن را به فرزندتان آموزش دهید؟ چگونه به او یاد می دهید که میان تفاوت های مثبت و منفی فرق بگذارد؟ چگونه به او می گویید که نباید کسانی را که با او تفاوت دارند تحقیر و یا طرد کند و متقابلاً کسانی را که با او شباهت دارند تمجید و ستایش کند؟ چون ما همه چنین گرایش هایی داریم . یاری به کودک برای آن که بتواند به تفاوت موجود میان پدر و مادر ارج بگذارد ، جزء مهمی از آموزش اوست . اگر والدین سعی کنند نمایی از یکسان بودن را نشان دهند ، در واقع از کنار چنین فرصت با ارزشی گذشته اند و آن را هدر داده اند . ما براساس شباهتهایمان در کنار هم قرار می گیریم و براساس تفاوت هایمان رشد می کنیم . به هر دو احتیاج داریم ، همین آمیختگی شباهت ها و تفاوت هاست که زندگی را جذاب و دوست داشتنی می کند . لازم نیست همه آدم ها یکسان باشند ، مادر دوست دارد که صبح ها بیشتر بخوابد و پدر دوست دارد که صبح زود بیدار شود . بعضی تفاوت ها زندگی را کمی پیچیده تر می کند ، اما از بعضی تفاوت ها می توان به نحو سازنده ای استفاده کرد . تفاوت ها دانه هایی هستند برای رشد کردن . هر زمان که با موقعیت جدید ، متفاوت و نامانوس روبه رو می شویم فرصتی برای یادگیری بدست آورده ایم . هریک از پدر و مادر نمایشگر یک جنس است و کودک از این امکان برخوردار است که نمونه ای عینی از آنچه باید بشود را در برابر چشم داشته باشد . پدر به پسر کوچکش یاد می دهد که مرد بودن چه معنی می دهد و مردان چگونه به زنان می نگرند . چنین حالتی نیز در رابطه مادر و دختر وجود دارد . برعهده مرد و زن هر دو است که هویت جنسی کودک خود را پرورش دهند . هیچ زنی نمی تواند بگوید که مرد بودن چه احساسی دارد و هیچ مردی نمی تواند احساس زن بودن را درک کند . اگر پدر و مادر راه های سالم برای لذت بردن از تفاوت های یکدیگر را ندانند و هریک با تفاوتی که با دیگری دارد ( از جمله اختلاف در ساختمان بدن) درست برخورد نکنند ، بچه با تصویری مبهم از این که چگونه برای مرد بودن یا زن بودن خود ارزشی قائل شود و چگونه از همسر خود محافظت نماید و بر آن ارج نهد ، بار می آید . لذا بر عهده پدر و مادر است که این ابهام را برطرف سازند و روشن کنند که دو جنس دو ارزش مختلف اما متساوی دارند . اگر شما به عنوان یک زن به شوهرتان نبالید چگونه می توانید تعریف و تمجید صحیح از همسر را به دخترتان بیاموزید؟ چنین حالتی در مورد پدر هم وجود دارد . بسیاری از خانواده ها دختران را طوری تربیت می کنند که عبد و عبید مردان باشند و به آنها می گویند که برای خدمت به مرد آفریده شده اند . در برخی خانواده های دیگر پسران را طوری تربیت می کنند که در خدمت زنان باشند . آنان باید از زنان مراقبت کنند، حمایت کنند ، به جای آنان فکر و احساس کنند و هیچ گاه برای آنان ناراحتی به وجود نیاورند . به بعضی کودکان چنین آموخته شده که مردان و زنان از هر حیث شبیه یکدیگرند و وجود تفاوت بین آنان را انکار کرده اند .     

به بعضی نیز گفته شده که مرد و زن از لحاظ جنسی با یکدیگر تفاوت دارند اما ویژگی های مشترکی دارند که می توانند به یکدیگر بپیوندند و هر دو مکمل یکدیگر هستند . در بعضی خانواده ها زن به صورت موجودی ملایم ، تسلیم و ظریف فرض شده که هرگز نباید خشن و مهاجم باشد و مرد به صورت خشن و مهاجم فرض شده که نباید ملایمت و ظرافت از خود نشان دهد . هنوز در بسیاری از خانواده ها از مرد و زن بودن این تصاویر کلیشه ای ارائه می شود . ظرافت و خشونت صفاتی است که باید در همه باشد . چگونه مردی که خودش از ظرافت بویی نبرده می تواند به ظرافت زن توجه کند؟ چگونه زن می تواند بدون تجربه و شناخت خشونت ، خشن بودن یک مرد را درک کند؟ با قرار دادن این کلیشه ها به عنوان مدل ، مرد ، زن را ضعیف می شمارد و زن به مردان به عنوان افرادی حیوان صفت و بی رحم می نگرد . در این شرایط به نظر شما چگونه دو فرد با چنین برداشتی می توانند به یکدیگر بپیوندند؟ انسانها اگر با احساسات ملایم بیگانه باشند به آدمکهای ماشینی خطرناکی تبدیل می شوند و اگر با احساسات خشن بیگانه باشند به صورت انگل درمی آیند . خانواده محلی است که تمام این احساسات را می توان تغییر داد و افراد را به طور صحیح تربیت کرد . اگر بزرگترها بیشتر بلد بودند از نیروی احساسی خود استفاده کنند ، علاقه پیدا می کردند که برای پرورش آن در فرزندانشان طرحی بریزند . هر کسی احتیاج دارد که تمام نیروهایش را تا حداکثر امکان پرورش دهد تا بتواند آدم مؤثری باشد . نیروی فکری ، عاطفی اجتماعی ، مادی و روحانی . چرا که انواع نیروها ، امکاناتی را در دسترس ما می گذارد که به کمک آنها از عهده زندگی برآئیم و با زندگی به صورت آزادتر مقابله کنیم (خشونت استفاده از جنبه ویران کننده نیرو است) .

کودکانی که شواهدی از فوت خویشان خود نمی بینند و به آنان کمک نمی شود که برای مرگ غمگین شوند ، مرگ را جزئی از زندگی بدانند دچار مشکلاتی (مربوط به احترام به خویش) شده اند . پذیرفتن حقیقت مرگ باعث می شود که تجربه زندگی ، واقعی تر و پاداش دهنده تر باشد . زندگی ، بی معنی خواهد بود ، مگر آن که ما مرگ را به عنوان جزئی طبیعی و غیرقابل اجتناب در آن ببینیم . مرگ اتفاقی است که برای همه ما رخ می دهد . از مرگ زودرس می توان جلوگیری کرد . با مراقبت های پزشکی بیشتر، ایمنی و بهزیستی می توان مرگ را به تأخیر انداخت و بر طول عمر افزود ، اما نمی توان از وقوع مرگ جلوگیری کرد . زندگی فوق العاده گرانبهاست و خانواده محل بسیار خوبی برای شروع زندگی مفید و سازنده است . مرگ ، مرگ است و فقط یک بار رخ می دهد و در زندگی هیچ تجربه ای مانند آن نیست. هر چیز به جز مرگ ، حیات است .

رویاها نیز جزء مهمی از نقشه خانوادگی هستند . بخش اعظم نقشه خانوادگی باید این باشد که رویاهای شخصی را تقویت کنیم و زنده نگاه داریم . رویا علامتی است که ما را در جهت رشد و موفقیت بیشتر هدایت می کند . قسمت بزرگی از رویای کودکان این است که در آینده چه کاره خواهند شد . رویاها امیدآفرین هستند و انگیزه پیشرفت ایجاد می کند . وقتی اعضای خانواده راجع به رویاهایشان آزادانه صحبت کنند ، صمیمیت ایجاد می شود . اعضای خانواده می توانند در تحقق رویاهایشان به یکدیگر کمک کنند . تحقق رویاهای کوچک کمک می کند به داشتن رویاهای بزرگتر اعتقاد پیدا کنیم . خانواده جایی است که چنین چیزی می تواند در آن مجال رشد و نمو پیدا کند . رویاها به زمان حال تعلق دارند ، پس چه بهتر که جزئی از هر رویایی بتواند در همین زمان حال تحقق یافته ، صورت واقعی پیدا کند . شما اجازه ندهید که رویاهایتان نابود شوند . اگر چنین کرده اید ، ببینید آیا می توانید رویاهای عزیزتان را بار دیگر روشن سازید و یا رویاهای جدیدی را در ذهن خود بپرورانید . می توانید با گردهمایی خانواده و صحبت و مشارک آنها در رویاهایتان و تقاضای کمک از آنان ، آنچه را که می خواهید به انجام برسانید .

خوب است مواردی که بر آن تسلط دارید از مواردی که فقط بر آن تأثیر دارید تفکیک کنید . برای فرزندانتان روشن کنید آنچه که از هر کس سر می زند کاملا بستگی به خودش دارد ؛ سخنان ، افکار ، اعمال و حرکات . تحت تأثیر دیگران قرار می گیریم اما خودمان تصمیم می گیریم که چه عملی انجام دهیم . آنچه از شما سر می زند نمایش شماست و نمایانگر تصمیمی است که با استفاده از آنچه در اطرافتان می گذرد ، گرفته اید . این مائیم که درباره چگونگی استفاده از آنچه بر ما تأثیر دارد ، تصمیم می گیریم . نمی توانم مسئول چیزی که به من عرضه می شود ، باشم بلکه فقط مسئول پاسخی که می دهم ، هستم . (مثلا نمی توانم خود را مسئول اشک های شما بدانم فقط می توانم مسئولیت پاسخ به گریه شما را قبول کنم . نوع پاسخ من می تواند بر گریستن شما تأثیر بگذارد . اما نمی توانم برای شما تصمیمی بگیرم . شما باید خود تصمیم بگیرید . هر کس خویشتن خود را انتخاب می کند .) البته بعضی موقعیتها و بعضی پاسخها تأثیرگذارترند . مشارکت یکی از مسائل آموزشی است که مدتها طول می کشد تا کاملا هضم و درک شود . مشارکت عبارتست از تصمیم فرد به آن که فرد دیگری را در متعلقات خود ، وقت خود ، افکار خود و فضای خود وارد کند و مشارکت فقط در صورت وجود اعتماد امکان پذیر است . افراد بسیاری سعی دارند که شریک شدن را یاد بدهند بی آنکه در زمینه اعتماد و احساس ارزش که لازمه آن است چیزی بیاموزند .

بالاخره باید بدانیم و به بچه ها بیاموزیم که هیچ دستورالعمل قاطع و مشخصی برای اداره زندگی نداریم که شامل تمام اتفاقات آن شود ، بلکه هر شرایطی فرمول خاص خود را طلب می کند که تجربه ، دانش و بینش آن را برایمان روشن می کند .

تمرین

  • آیا به فرزندانتان این امکان را می دهید که با خطرات زندگی به کشمکش بپردازند؟ تا چه حد؟
  • آیا از فرزندتان آخر شب سؤال می کنید : « امروز با چه خطری روبه رو شدی و چه طور آن را حل کردی» ؟
  • چگونه می توانید در تحقق رؤیای اعضای خانواده خود به آنها کمک کنید؟
  • از فرزندانتان بخواهید نظرشان را در مورد احساسات ، امیدها و ناکامی های شما بگویند . از آنان بپرسید از صحبت کردن با شما در مورد اشتباهاتی که کرده اید چه احساسی دارند و متقابلا شما احساسات خود را در مورد اشتباهات آنها بیان کنید .
  • از نیروی عاطفی، فکری، مادی، اجتماعی و روحانی هریک مثال بزنید.
  • چرا عمر مردان کوتاهتر از عمر زنان است؟

  (مرد هیچ گاه نباید گریه کند ، آزرده شود . او باید فردی بی احساس شود و اگر قواعدی علیه خشن بودن داشته باشد نمی تواند مفری برای احساسات خشن خود به وجود آورد . وقتی او اجبارا چنین احساساتی را فرو بنشاند ، احساسات ته نشین می شوند و به ویرانی جسم می پردازند .)

  • آیا با ارزش دادن به احساسات ملایم خود ، احساسات تهاجمی را صرف کسب پیروزیهای بیشتر کرده اید یا نه؟
  • آیا از انتقاد به قدری می ترسید که به هر قیمتی از آن اجتناب می کنید؟ (در حالی که اغلب اوقات مفید واقع می شود) .
  • مناسب بودن رؤیاهای خود را بررسی کنید و به صورت واقع بینانه ای در آنها بنگرید .